نشانه ی روز :

آخر خط ، یأس و انزوا

رسیدیم به جایی که متوجه بشیم آیا به آخر خط رسیدیم ؟ آیا بیماری ما رو به یأس و انزوا رسونده ؟ ولی چرا ؟

دوستان خوبم ، به نظر من مهمترین جایی که در زندگیم بودم نقطه ی  آخر خط بود !نقطه ، بله ، چون در خطی که به سمت نابودی پیش گرفته بودم دیگه جایی برای ادامه نبود و سر انجام در یک نقطه متوقف شدم …  جایی که آنچنان از دست بیماری زمین خورده بودم ، آنچنان خسته بودم ، آنچنان شکست خورده بودم که جای دیگه ای برای رفتن نداشتم ! فقط مرگ باقی مونده بود (که از شدت درد روحی آرزوش رو داشتم ولی انتخاب محبوبم نبود embarassed) . این تجربه برای شخص من اینقدر جدی ، دردناک و سخت بود ، اما گاهی برای همه اینطور نیست ! واقعیت این امر اینه که وقتی داری یک مسیری رو به نابودی رو طی می کنی ، لزومی نداره اونجایی توقف کنی که نوک دماغت به زمین رسیده و یک لحظه با مرگت فاصله داری و اونجا بشه آخر خطت ! اما بیماری من اونقدر قدرتمند بود که تا همونجا پیشم برد …

و متاسفانه طی این ده سال بسیاری رو میشناسم که بیماریشون اون یک ذره باقی مانده رو هم پیششون برد و جونشون رو هم از دست دادن … و فکر نکنید این بیماری کشنده تنها یکی دو راه برای کشتن ما داره که من چه بسیار مرگها رو بدست بیماری دیدم که فکرشم نمی کنید ، تصادفاتی بخاطر خطرکردن های احمقانه که توسط بیماری برنامه ریزی شده بود ، تصادفهایی بخاطر فکر مشغولی ساخته ی بیماری که  چنان دوستمون رو در فکر فرو برد که چشمانش جایی رو ندید ، مرگ هایی بر اثر نا امیدی و یأس که به خودکشی رسید ، مرگهایی بر اثر سومصرف مواد ، نیکوتین ، پرخوری و سکته ، قتلهای ناموسی و دعواهای خیابونی و  … بله همه ی اینها هم حاصل بیماریه و دلم نمی خاست این پاراگراف سیاه رو بنویسم ،اما واقعیت امر اینه که باید به کشنده بودن این بیماری پی ببریم ، چه بهتر که آگاهی همین  ابتدای مسیر باشه … پس این پاراگراف روکمرنگ می نویسم تا یادم نیاد که چه نوشتم … 

آخر خط برای همه شاید نزدیک به مرگ نباشه ولی حتما یأس (یکی از برادران مرگ) هست . چطور از بیماری انتظار داشته باشم من رو جایی به جزیأس برسونه و همینطور انزوا … نه لزوما به معنی تنها شدن ، بلکه بیماری من رو به جایی (مداری) می بره که فقط انسانهای داغون و روابط بی ارزش اطرافم باقی می مونه که تنهایی رو به اون ترجیح بدم …

خوب ، اهمیت درک اینکه به آخر خط رسیدم چیه ؟ اهمیتش اینه که بفهمم جایی برای برگشتن نیست ! باید از شک و دست و پازدن دست بردارم و بفهمم تمام شد … و این وعده رو می ده که روزهای اسارتم تمام شد ! تا خاک پیش رفتم ، و حالا دو راه دارم ، زیر خاک یا آسمان … چیزی که باعث شد توی تمام این سالها با روحیه  و با انرژی ادامه بدم و کمترین شک و شیطنتی در وجودم نباشه این بود که هر وقت بیماری می خواست من رو به آغوشش بکشونه یادم اومد که من از آخر خط اومدم … از یأس ، از انزوا و امروز زندگیم پر از امیده و پر از انسانهای ارزشمند …

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

Check Also

سوال 38 قدم یک / آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا اتفاق افتاده که به خاطر اعتیادم قادر به حمایت از خود در برابر خطر نباشم؟(توضیح دهید)

خطر جدی ؟ چیزی که جانم ، سلامتم ، آزادی ، امنیت شغلی ، ، …

3 comments

  1. عشقم آرام با این تجربه های ساده و زیبا عالی عزیزم

  2. خوشحالم با شما ومطالبتون آشنا شدم تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *