نشانه ی روز :

سوال 8 قدم یک /آیا اخیرا شخص .مکان و یاچیزی من را وسوسه کرده است؟ اگرجواب مثبت است آیا اینحالت روی روابط من با دیگران تاثیر گذاشته؟ به چه صورت دیگری این وسوسه از لحاظ جسمی.ذهنی.روحانی واحساسی برمن اثر گذاشته است؟

خوب ، رسیدیم به باز کردن ساختار وسوسه … این زبان بیماری که یه اسمشو گذاشتیم وسوسه گر پنهان ! و ببینیم وسوسه کی میاد ، چطور میاد ، چه می کنه ، چطور میره و داستانش چیه …

وسوسه چیست ؟ فکری بشدت قدرتمند و تکرار شونده که من رو بسیار موزیانه به سمت خواسته ای رهنمون می کنه .

و وقتی می فهمیم این سوال چقدر مهمه که زندگی رو بدون وسوسه تصور کنیم … نه فقط وسوسه ی عادت غالبمون (سیگار ، پرخوری ، مواد ، سکس و … ) بلکه وسوسه ی تنبلی ، وسوسه ی درغگویی ، وسوسه ی طمع ، وسوسه ی غیبت ، وسوسه ی پرخاشگری …

درسته ، خیلی شبیه بهشت میشه …

اما بریم سراغ کلمه کلمه ی سوال و فراموش نکنیم ، تمامی تجربیاتی که در این سوال گفته میشه شامل هر نوع وسوسه ای میشه ، چه وسوسه ی عادت غالبی که از شرش به قدمها پناه آوردیم  ، چه وسوسه ی نواقص اخلاقی (گاهی فکر می کنم میشه نواقص اخلاقی رو از چشم مذهبی به چشم گناه ها هم نگاه کرد و حتی بعضیا معتقدن نواقص اصلی همون هفت گناه اصلی ذکر شده در برخی ادیانن )

خوب ، سوال از شخص ، مکان و چیز شروع شد که بطور غیر رسمی توی انجمن ها بهشون توپ ، یار و زمین بازی میگیم … و خیلی ساده سوال داره این سر نخ رو میده که فیتیله ی بسیاری از وسوسه ها از یکی از اینها آغاز میشه … جداگانه و دقیق بریم سراغ این سه تا و درک شخصی من یه کم در مورد این سه مورد سخت گیرانست

شخص : شخص یا یار بازی  کسیه که خودش درگیر اون عادت یا نقصه یا بدتر از اون من در گذشته در استفاده از اون عادت یا نقص باهاش همراهی می کردم … برای من گاهی یار بازی کسیه که بیماری فعال داره و شاید ظاهرا هیچ ارتباطی با نقص خاص من یا عادت مورد نظر من نداره یا ممکنه حتی الان ظاهرا پاک باشه اما بیماری فعالش و عدم تمایلش به بهبودی  رو حداقل از بیرون می تونم ببینم (واقعیت اینه که من بیماری سنج ندارم ، و در جایگاه قضاوت افراد نیستم اما بعد از سالها سر و کله زدن با بیماری خودم دیگه به راحتی می تونم ظهور بیماری اطرافیانم رو هم بشناسم ،بعنوان یکی از نشانه های فردی با بیماری فعال پا گذاشتنش روی چیزهاییه که ارزشها و اعتقاداتم هستن ) علت این سخت گیری من اینه که بیماری خودم رو خوب میشناسم و می دونم بیماری من مثل ذغال خاموشیه که در کنار یه ذغال روشن خود به خود گر می گیره … و وقتی بیماری من فعال میشه ، اونوقت میتونه بره سراغ وسوسه کردنم …

چیز : چیز خاص یا توپ بازی هر چیزیه که من رو مستقیم میبره سراغ عادتم یا نقصم ! با مثال بهتر باز میشه … برای عادتهای خاص شاید توپ بازی خیلی واضحه … اگه من نیکوتین رو ترک کردم ، سیگار و زیر سیگاری و چوب سیگار و فندک میشه توپ بازی … برخورد کردن آگاهانه و ور رفتن با هر کدوم از اینها می تونه من رو وسوسه کنه … اما برای نواقص کمی سخت تر میشه تشخیصشون داد ، مثالش اینه : برای نقص شهوترانی قرارگرفتن در محیط های شهوت آلود ، فیلمها ، کلیپ ها و سایتهای مستهجن توپ بازی منه … و در مورد نقصی مثل غیبت باید ببینم چه چیزی برای من باعث شروع کردن غیبت میشه …

مکان : مکان خاص یا زمین بازی هم فعال کننده ی وسوسه و بیماری در منه جاهایی که بیماری من رو فعال می کنه ، جاهایی که از عادتم یا نقصم استفاده می کردم … اما مگه میشه دیگه نیام توی خونه ، اتاقم ، محله ؟! منظور نبودن توی این جاها نیست ، منظور حضور به عمد و آگاهانه برای مقاصد بیماریه …

مثالش میشه اینکه برم تو اتاقم اون گوشه که پاتوق سیگار کشیدنم بود و برم تو خاطرات مصرف نیکوتینم ! یا برم محله ای که توش شهوترانی کردم و شروع کنم بی هدف چرخیدن و گوش دادن به خاطره تعریف کردن بیماری … مثلا برای نقص غیبت ، برم جاهایی که توش بساط غیبت و قضاوت پهنه …

خوب حالا میرسیم سر کلید بعدی سوال : تأثیر وسوسه روی روابطم 

خیلی چیز عجیبیه . بذارید برای اولین بار توی این مطلب بخشی از مهمترین دیگاهها و  جهان بینیم رومطرح کنم :

من در هر لحظه یا با بیماری هستم ، یا با بهبودی

دستان من یا در دست خداونده ، یا در دستان شیطان

من یا در حال رشدم یا در حال سقوط 

یعنی میانه ای وجود نداره …

حالا سوال می پرسه که وسوسه روی روابطم چه تأثیری داره ؟ وسوسه زمانی اتفاق می افته که افسار افتاده دست بیماری … توی سر من شیطان شروع کرده به حرافی … به نظرتون در مورد روابط دوست داره با کی بگردم و کی رو حذف کنم ؟ خیلی واضحه … من رو از هر کسی که طرف خوش نباشه منع می کنه و به سمت هر کسی که از لشگریانش هست جذب می کنه … از دوستان بهبودی ، جلسه ، راهنما ، استاد و هر کسی که ممکنه دست من رو بگیره و به سمت مسیر بهبودی (مسیر خداوند ) دعوت و هدایت کنه فراری میشم و ترجیح میدم تنها باشم (البته من در این شرایط تنها نیستم ، تنهایی یعنی با بیماریم تنها موندن ! و توی نشریاتمون خوندم که در شرایطی که بیماریم فعاله من اصلا همدم خوبی برای خودم نیستم ! ) یا اگر تنها نباشم سرم من رو فقط به سمت کسانی سوق میده که وسوسه رو در من قوی تر کنن یا همراه اونها به سمت استفاده از عادتم ، نقصم و گناهم برم ….

بخش بعدی سوال تاثیر وسوسه بر جسم ،  ذهن ، معنویت  و احساسم

وقتی که در حالت وسوسه ی شدید هستم از لحاظ جسمی تغییراتی در من شکل می گیره ، ممکنه قلبم تند تر بزنه یا حتی نفسم به شماره می افته …

در ذهنم سرعت افکار چندین برابر میشن ، جنگی درونی شکل میگیره بین من و بیماریم و شروع می کنه به توجیح کردن ، ذکر لذت ها ، پاک کردن دردها و عواقب و ایجاد احساس کاذب نیاز وافر (چه جمله ی وزینی شد ! ) به استفاده از اون عادت یا نقص … ذهنم از حالت عاقل به عدم سلامت عقل میخواد سوئیچ کنه ، از حالت عاقبت اندیشی به حماقت

از لحاظ روحی و معنوی در من تغییر عجیبی شامل جنگ بین بیماری و بهبودی ، اولوهیت درونم و شیطان درونم ، ارزشهام و لذت طلبی هام شکل می گیره … وسوسه سعی می کنه ارتباطم رو با اون روح الهی و من واقعی قطع کنه و فرمان رو کامل به دست بگیره … ارزشهام رو بی رنگ کنه و لذتهای کاذب رو جایگزینش کنه …

احساساتم بشدت شدید میشن ، نیمی از احساسات نابجا از فیلتر بیماری عبور می کنه و ظاهر میشه ، احساساتی کاذب مثل نیاز به اون لذت ، احساس بی خیالی نسبت به عواقب ، احساس ترس از دست دادن و … در عین حال که بهبودی و من واقعی هم احساساتی بجا رو تجربه می کنه … ترس از دست دادن پاکی و معصومیتم ، ترس دور شدن و از دست دادن ارزشهام و …

 

و حالا در این میان دو نکته ی دیگه به ذهنم میرسه …

بیماری اونقدر خبیثه که اگر غلام حلقه به گوشش بشی و تسلیم بشی و به وسوسه عمل کنی و وارد اجبار بشی هم نمی ذاره لذت ببری !!!  اینبار خودش رو از زاویه ی دیگه ای وارد می کنه !!! شروع می کنه به شماتت و حس بدبختی و پشیمانی و احساس ضعف و ناتوانی و درد  !

 

دوم اینکه راه رهایی از وسوسه اگر تسلیمش نشم بسیاااااار سادست : راهش آگاهیه …

اول به وسوسه بها نمی دم و میشناسمش و خودم رو دو دستی تسلیمش نمی کنم

دوم دستان خدای عزیزم رو محکم می گیرم و ازش کمک می خوام که یاریم کنه

سوم با راهنما ، استاد ، دوست بهبودیم در میونش می ذارم ، به قولی صدای بیماریم رو پنهان نمی کنم و رسواش می کنم .

 

در آخر بعنوان ته نوشت ! (اینم به اصطلاحات من درآوردیم اضافه می کنم :-)) فراموش نمی کنم که من قدیس نیستم ، گاهی در مقابل وسوسه های کوچک و بزرگ شکست می خورم ، اما مهمتر اینه که بسرعت بسمت بهبودی و خدای عزیزم بر می گردم و اجازه نمی دم از مسیرم بیشتر منحرف بشم … من انسانم و گاهی از روی جهل و ناتوانی ام اشتباه می کنم ولی اجازه ی تکرار اشتباه به خودم نمی دم با مرور مسیرم و قدمهام و تاباندن نور اگاهی جهل هام رو کمتر و کمتر می کنم . 

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *