خوب رسیدیم به چگونگی دقیق خطاها، من ترجیح میدم با احترام به تیم ترجمه به جای چگونگی، بگم ماهیت دقیق خطاها. بگذارید با مثال ماجرا رو باز کنیم:
من سه روز جلسه نمیرم، تماس با راهنمام نمی گیرم، با قدمهام در تماس نیستم، دوستان بهبودی رو هم می پیچونم و تازه به خودم مجوز استفاده از چند نقصم میدم و مثلا پرخوری می کنم، با همکارام هم میشینم و بساط غیبت و پشت سر دیگران حرف زدنم راه میندازم و بیماری من یه حال اساسی می کنه! شب که دارم میرم خونه یه نفر یه بوغ میزنه و ناگهان می بینم من ناخودآگاه به هیولایی تبدیل شدم که دارم فحش هایی می دم که سالهاست ندادم، شیشه میشکنم و عربده می کشم و می خوام دنیا رو به خاک و خون بکشم! تازه بعدش ممکنه وسوسه هر عادتی که بیماری سفارش میده هم سراغم بیاد که آروم بشم !
چی شد؟ اون منی که سه روز پیش وقتی از جلسه بر می گشتم، کسی بوق میزد من با لبخند بهش راه می دادم و می گفتم جوووووون ، بفرمااااا … چطور امروز به این هیولا تبدیل شدم؟! وقتی برای راهنمام این ماجرا رو می گم از کجاش باید تعریف کنم؟
خطای من و عمل من عربده کشی، فحش دادن، پرخاشگری، خسارت زدن، درگیری و … بود! اما من نباید بشینم برا راهنمام از صدای بوق طرف مقابل و اینکه حق با من بوده بگم!!! من باید ببینم چی شد که بیماری من اینطوری من رو خفت کرد؟ چی شد که کار به اینجا کشید؟ چی شد که بهبودی و خواست خدا جاری نشد؟ چی شد که یه صدای بوق با من چنین کرد؟ چی شد که همه ارزشهام رو گذاشتم زیر پا!؟ این چی شد میشه ریشه و ماهیت خطا! ریشه ی خطا جلسه نرفتنم، تماس نگرفتنم، سوخت دادن به بیماری و استفاده از نواقصم بود! بعدش تازه میشه صبر نداشتن، پذیرش نداشتن… در حقیقت ریشه ی خطا رو دقیقتر بگم حتی می تونم بگم ریشه ی هر اتفاق و عملی اول در سر من اتفاق افتاده و یکی یکی تبدیل به عمل شده!
یعنی نوع دیگه ای از ریشه یابی دقیق تر حتی نمی گه جلسه نرفتم!!! ریشه ی این جلسه نرفتن رو هم پیدا می کنه! من تو انکار بودم! دلایل موجه و غیر واقعی آوردم، فکر کردم به جلسه نیاز ندارم، فکر کردم بهبودی مرخصی داره !!!!
می بینید ریشه یابی اگه خوب و دقیق باشه میرسه به سرچشمه ی گل آلود این چشمه!
دوستان خوبم یه ماجرا رو براتون بگم: در برنامه کم تجربه تر که بودم وقتی کسی از مسئله ای برای من صحبت می کرد و راهکار و تجربه می خواست شروع می کردم اون مسئله رو آنالیز کردن! واقعیت این بود که حتی اگه اون مسئله حل میشد مسائل دیگه فوری جای اون رو پر می کرد و بعد از تجربه گرفتن از راهنمام و عبور روزها و پخته تر شدن در برنامه و کارکرد قدم پنج بود که فهمیدم وقتی یه آب گلالوده ، هر چقدر که با دست آب رو کنار بزنی، هر چقدر سعی کنی تا وقتی سرچشمه گلالوده وضع همینه و فایده ای نداره! اون سرچشمه در حقیقت ماهیت اصلی خطا بود! یعنی مسائل به خودی خود از نگاه ما اهمیت کمتری نسبت به ریشه یابی اونها داره! وقتی چیزی که باعث شده بیماری فعال بشه و بهبودی کنار بره و پیدا کنی یکدفعه همه ی مسائل و مشکلات خود به خود حل میشن یا راه حلشون نمایان میشه …
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
مث همیشه عالی…خدا رو شکر از قدم چهار یاد گرفتم ریشه دقیق خطاهامو در بیارم در بیشتر موارد
عالی …
سلام وقت بخير
خواستم بدونين سايت شما جواب دعاي من بود خدا قوت
خدا رو شکر می کنم بابت فرصت خدمتی که به من داد.