عجب چیزی کتاب میگه …ما کردار گذشته و رفتار فعلی خود را مرور می کنیم تا ببینیم کدام یک از آن ها را می خواهیم نگه داریم و کدام را به دور اندازیم . البته هیچ کس ما را مجبور نمی کند که از بدبختی های خود دست برداریم . این قدم به عنوان یک قدم مشکل معروف شده است ، اما در واقع بسیار ساده است .
خوب این رو من برای شلوغ شدن توی ترازنامم نیاوردم ، ولی اگه مشتاقی واقعا ترازنامه کاملی داشته باشی خوبه که در هر رنجش نگاهی به رفتارهای خودت بندازی که چیکار کردی که به اینجا کشیده شد ! چون جاهای دیگه در موردش زیاد صحبت کردیم شلوغش نمی کنم ،این سوال میخواد یه نگاه درست و حسابی و صادقانه بکنم ، ببینم چیکار کردم که این رنجشها رو تا به امروز حمل کردم ؟! اصلا چیکار کردم که یه اتفاق ساده رو به رنجیده خاطر شدن و از اون به رنجش تبدیل کردم و اون رنجش رو سالها حمل کردم !
راستش اینه که سوال می خواد دست بیماری رو رو کنه تا ببینم راه و روشش چی بوده و آگاهم کنه و این تمایل رو در من ایجاد کنه که دیگه گولش رو نخورم و این راه و رسم رو ادامه ندم … و پاراگراف بالا چه باحال گفت که هیچس ما رو مجبور نکرده از بدبخت بودن دست برداریم ! این یه انتخابه ! اگه دوست داری رنجش مادر شوهر یا باجناقت رو تا ابد نگه دار ، خودت رو شرحه شرحه کن … وگر نه خودت رو از این احساس ناخوشایند رها کن …
میان نوشت :بذارید یه راز رو بهتون بگم که قرار نبود تا بعد از دوازده قدم و قبل از رسیدن به راه و روش شخصی روحانیم براتون بگم ولی دلم نمی آد … عزیزای دلم می دونید چرا وقتی دوستانمون توی بهبودی رو می بینیم که برنامه رو خوب اوردن توی زندگیشون ، می بینیم آرامتر ،سالم تر، شادتر ، موفق تر حتی پولدار تر و در کل خوشبخت تر هست ، حتی نگاه که می کنی می بینی خوش شانسی هم از سر و روشون می باره ! مگه ترک یه عادت می تونه این کارها رو بکنه !؟ خوب جواب من نه هست ! ترک یه عادت کار خاصی نمی کنه ، اما ورود به فرایند بهبودی و دوازده قدم بله ، خیلی کارها می کنه … چون در طول سالیان رازهای زیادی رو در بهبودی کشف کردم … یکی از این رازها اینه : «حال خوب ، اتفاقای خوب » … این یک کلمه رو صد هزاربار تو دفترت بنویسی کمه ، ربطی هم به قدمها نداره ، این یه قانونه … حال دلت که خوبه اتفاقای خوب سراغت میان و برعکسش هم صدق می کنه …. دقت کردی وقتی شنگولی اتفاقا و خبرای خوب پشت سر هم میاد و شنگولترت می کنه … اما وای از روزی که حال دلت خوب نباشه ، قبض و قسط و بدهی و آدمای ناجور و اتفاقای ناخوشایند پشت سر هم جاری میشه و به قولی زپلشک آید و زن زاید و مهمان ز در آید 🙂 … علت همین قانونه … وقتی تصمیم میگیرم رنجشهام رو رها کنم یا بهتر از اون ببخشم ، اتفاقی که می افته همون حال خوبست … قطعا اتفاقای خوب پشت بندش قراره سر راهم باشه …
رفتارهای من چطور باعث شد رنجشهام بیشتر بشه ، رفتن به گذشته ، مرور اتفاق اونم با فیلتر بیماری و با آب و تاب ، حفظ و حمل رنجش ، هیچ کاری نکردن برای شفاف شدن ماجرا ، سرکوب احساسات خودم ، میل به خود آزاری ، میل به مظلوم نمایی ، کینه جویی ، خود آزادی ، انتقام طلبی و کلی ابزارای زشت و کثیف بیماری برای حفظ و حمل و افزایش رنجشه … واقعا اینا چیزای خوبی هستن ؟! یا رنجش چیز خوبیه ؟اون خنجری که به خودم میزنم ، سمی که خودم می خورم ، دردی که خودم می کشم و جالبه که اون بنده خدای مقابل اصلا روحش هم از حال من بی خبره …
اصلا اگه به این فکر کنیم که واقعا فایدش چیه که من اینهمه سال زجر بکشم ؟! آخه چرا ؟! مگه کم از جانب بیماری شکنجه میشم ، کم در عذابم ؟! خودم هم آتیش این تنور رو بیشتر و بیشتر کنم ؟
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه!
ورود به تلگرام با یاروشکن 😂
می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
سلام اینکه من یه رنجشی رو میام برای بقیه بازگو میکنم و بقیه هم حق به من میدن و آب و تاب بهش میدن و میگن تو مورد ظلم قرار گرفتی هم میشه جز رفتارهای من برای افزایش رنجش؟؟؟؟؟
چقدر قشنگ گفتی و منم یاد گرفتم، دقیقا … یه وقتایی ما با لباس حق به جانبی و مظلوم نمایی رنجش ها و اتفاقات گذشته رو به امروز دعوت می کنیم و با گرفتن تایید از دیگران در حقیقت تاییدیه ای برای بیماریمون می گیریم که به حمل رنجش ادامه بدیم.