خوب رسیدیم به جایی که یه مرور بکنیم ، آیا درکمون از خداوند برامون کار می کنه ؟اگه آره چطور و چقدر و اگه نه چرا و چه باید بکنیم …
کاش قبلش ببینیم اصلا کلمه ی فهمم برام کار می کنه یعنی چی ؟ مگه فهم من قراره چیکار کنه … یه مثال میزنم : تصور کن می خوای یه خونه بسازی و یک تیم بسیار مجرب هم کنارت ایستادن اما … اگه (مثل گذشته ی خودمحورانه ی خودمون ) فکر کنی که خودت همه کاره ای و همه ی کارها رو باید خود به تنهایی انجام بدی (یعنی فهم درستی از کار تیمی که کنارت ایستاده و منتظر دستور توه نداشته باشی ) ، و دست به کار بشی و همه کاره خودت بشی و کارها رو از نقشه کشی و کار فنی و بنایی و برق کشی و لوله کشی و دکور و نورپردازی و خودت شروع کنی… نتیجه قابل حدس زدنه (همون نتیجه ای که وقتی جای خدا در زندگیم نشسته بودم برای زندگیم رقم زدم ! ) … نتیجه فاجعست … اما اگه فهم درستی از کاری که تو باید انجام بدی و کاری که تیم اینکاره باید انجام بده داشته باشی متوجه میشی که کار تو درخواست چیزیه که می خوای و تامین مصالح ، کار اونا هم ساختن چیزیه که خواستی با مصالحی که تامین کردی ! نتیجه عالی میشه اگه بهترین خواسته رو با بهترین مصالح تحویل بهترین تیم بدی … نتیجه ای که دریافت می کنی بهترین خونه خواهد بود .
عجب مثالی زدم ، خودم دارم کلی باهاش حال می کنم !
حالا درک من از نیروی برتر هم اینجوری برام باید کار کنه … من باید سهم و نقش و قدرت و توانایی های خودمو بشناسم و سهم و نقش و قدرت و توانایی های نیروی برترم رو هم بشناسم …برای هر چی که سهم منه بهترین سعی و بیشترین کوششم رو بکنم … حتی خواستن بهترین ها هم بخشی از سهم منه چون اونقدر کارش درسته که تمام خواسته های درستم رو بی لحظه ای تردید به من میده … اگه مصالح درست رو (سهم و نقشم رو ) در اختیارش بذارم …
جمله ای از راهنمام رو همیشه تکرار می کنم :
حالا باید به زندگیم و درک فعلیم نگاه کنم ، آیا در زندگیم خداوند اون بالا نشسته و تماشاچیه ، منتظره تا بعد از مرگم برم اون بالا یه حساب کتاب برام بکنه ، یه جهنم هم ساخته داره زغالهاش رو باد میزنه برا خطاکارها و هر از گاهی هم که حوصلش سر میره با کنترل از راه دورش سیلی زلزله ای چیزی میفرسته … یا خدای من اون خداییه که از رگ گردن بهم نزدیک تره ، با چشمانم می بینه و با دستانم لمس می کنه … خدایی که در تک تک موجودات و اتفاقات و لحظات زندگیم حضور داره و همه جا حاضر و ناظره … خدایی که عاشقمه ، توی زندگیم کار می کنه ، نه! شاهکار می کنه … خدایی که وقتی بهترین سعی و بیشترین کوششم رو در راستای خواست و اراده ی او بکنم از اراده و زندگیم مراقبت می کنه … خدایی که تک تک خواسته هام رو میشنوه و به آنی برام میفرسته تا وقتی به لیاقت دریافتشون برسم برام حاضر و آماده باشن … خدایی که می تونه وسوسه ها و نواقصم رو بگیره ، دردهام رو مرهم باشه ، کنارم باشه ، رفیقم باشه تا حس تنهایی نکنم … باز اسمش اومد و اشتیاقم فوران کرد …
باید باورهام رو مرور کنم ، اگه باوری مال من نیست و اشتباهی بهم چسبیده رهاش کنم ، اگه باوری برام کار نمی کنه رهاش کنم ، باوری داره من رو از نیروی برترم دور می کنه رهاش کنم ، باوری که بجای عشق ترس و باوری که بجای شادی ، غم رو به دلم میاره رها کنم … باید به نیروی برتر کار آمد و عاشق و همراه ایمان بیارم و بهش شناخت پیدا کنم …
شاعر قشنگ میگه
هر نظرم که بگذرد جلوة رویش از نظر
بار دگر نکوترش بینم از آن که دیدهام
و عزیزی میگفت :
بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری
هر لحظه مرا تازه خدای دگرستی
بله دوست خوبم ، در مسیر بهبودی هر روز باید درکم از نیروی برتر رو ارتقا بدم تا زندگیم ارتقا پیدا کنه …
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
عالی بود ممنون
ممنون از نگاهت
عالی بود من نتیجه گرفتم هرچند که امروز با گذشت ۲۰ سال از پاکی میتونی این باورها و اعتقادات را ارتقا بدی
قشنگ میگه شاعر : هر لحظه مرا تازه خدایی دگرستی … ارتقا درکم از نیروی برتر ، ارتقای هر روزه ی زندگیمه … مرسی از حضورتون
درود بر شما حسام هستم و خدارو شاکرم که از شروع قدم ۱ با یه سرچ تو گوگل با سایت یا وبلاگ شما اشنا شدم و الان که قدم سه هستم چقدر ازت تجربه و پیام گرفتم و تازه امشب فهمیدم که اسم شما یا اسم گمنامیتون ارام هست و چقدر با خوندن اون قسمت های که میگید دیدگاه من هست بیشتر اشنا میشم و حسم میکنم تیکه ای از وجود من داره احساسم به اون سوال بیان میکنه و قتی میام تو سایت شما جوری منو جذب میکنه که میبینم یک ساعت هست دارم سوال ها رو بالا و پایین میکنم و شده که محو پاسخ هاتون میشم در کل خدا خیرتون بده و پاکیتون مستدام .زندگیتون پر عشق که انقدر عشق میفرستید با کمک هاتون
سپاس حسام عزیز
واقعا زیبا بود آرام جان لذت بردم
سپاس دوست خوبم .
مثل همیشه عالی،ممنونم،فقط آرام جان شعر از حافظ نیست به نظرم.
چقدر کامنتت برام خیر داشت … اول اینکه ارزش سنت ها رو یادآور کرد که به همین دلیله که ما در جلسات از شعر و … استفاده نمی کنیم. دومیش این بود که این شعر رو الان برای اولین بار شنیدم و نمی دونم اون روز از کدام هاتف غیب بهم هدیه شده بود برای شما عزیزانم و در آخر هم اصلاحش کردم. مرسی که هستید و به وبلاگتون هم سر زدم.
من یکی که از این مدل درک ها و اشعار و آیات استقبال میکنم،ما انجمنی هستیم اما اینجا جلسه نیست?خیلی استفاده کردم این مدت،وسطای قدم یک بودم که با سایتت آشنا شدم، بازم ممنون،هم از تو هم از اراده خدای تو 🙂