خوب رسیدیم به بخش سپردن … ببینید عزیزان ، خیلی وقتها به اشتباه ما فکر می کنیم قراره اراده و زندگیمون رو به خدا بسپریم (و بریم پی کارمون ) … به جمله ی سرفصل قدم سوم بیشتر دقت کنیم … ما اراده و زندگیمان را به «مراقبت» خداوند میسپریم . فرقش چیه ؟ انگار که یکی بگه فرزندت رو به مراقبت یه پرستار بسپار و با خیال راحت برو سر کارت ، تو اشتباهی بچه رو کادو پیچ کنی بدی پرستار به ببره کلا برا خودش و رهاش کنی بری پی زندگیت 🙂 مگه داریم ، مگه میشه … نکته اخلاقی : در کارکرد قدم به کلمات دقت کنیم …
خوب حالا میرسیم به مفهوم مراقبت ، خوبه بدونیم حالا که اراده و زندگیمون رو قراره به مراقبت خداوند بسپاریم ، بفهمیم که مراقبت خداوند یعنی چی و خداوند قراره چیکار کنه !
خوب یادمه یکی از درکهای قشنگی که از خدا هدیه گرفتم وقتی بود که کنار جلسه منتظر شروع شدنش پیش یه درخت جوان نشسته بودم و ناگهان بهم هدیه شد : مثالی انتزاعی برای مفهوم مراقبت :
درخت سیب جوانی رو تصور کنید که یه باغبون میاد سراغش ، خاکهای گرم و نرم دورش رو می کنه (و درخت شاکی میشه که با فرش نرمم چیکار داشتی ) ، چند روز بعد باغبون میاد و تمام گیاهای کوچک اطرافش که کلی با هم رفیق شده بودن رو از ریشه می کنه (درخت اشک میریزه که چرا دورم رو خالی کردی ! ) و روز بعد دور درخت رو پر میکنه از کثافت حیوانات (و درخت شاکی تر میشه و میگه این چه گندیه دور و برم راه انداختی مگه من چیکارت کردم ) ، چند روز بعد باغبون اره به دست میاد سرع درخت (و درخت حسابی وحشت می کنه ) و باغبون شروع می کنه به کندن شاخه هاش ، درخت داد و بیداد و جیغ و هوار که آآآآی وحشی ، من رو کشتی ، داغونم کردی ، چی از جونم می خوااااای و باغبون به کارش ادامه میده و کلی از سرشاخه هاش رو می چینه … درخت بعد از چند وقت تبدیل میشه به درختی سالم و قوی و پربار و پر از میوه های زیبا و شیرین و آبدار … نمی دونم می فهمه یا نه ، که آنچه بهش تبدیل شده ، حاصل مراقبت باغبونی بود که براش کرت بندی کرد ، علفهای هرزش رو چید ، بهش کود داد و هرسش کرد …
الان یه چیزی یادم افتاد که باهاتون به اشتراک بذارم … بعد از کلی آزمون و خطا موفق شدم از دو دونه بذر کوچولوی تخم شربتی دو بوته ی کوچولوی ریحون پروش بدم ولی یه مدت بود رشدشون متوقف شده بود … به پیشنهاد یکنفر رفتم و دو تا از بزرگترین برگهای سر بوته ها رو کندم (خداییش این دو تا رو اونقدر دوس دارم که کلی عذاب وجدان گرفتم و حتی دلم نیومد برگای ریحون چیده رو با غذا بخورم 🙂 ) اما ببنید (رو عکس که کلیک کنید) حاصلش بعد از فقط چند روز چی شد !!! جایی که برگها رو چیدم بجای دو تا چهار تا برگ تازه شکفته شده … برگای کوچولویی که قراره هر کدوم محصولم رو دو برابر کنن 🙂 بعدا یادم باشه فروش آنلاین ریحون هم داخل سایت بزارم 🙂
خوب از کشاورزی بگذریم بریم سراغ مراقبت خداوند …کلمه ی مراقبت از نظر من : حفاظت ، حراست ، هدایت ، در بهترین و سالم ترین حالت نگهداشتن ، به سرمنزل مقصود رسوندن ، نظارت ، نگهبانی ، نگهداری کردنه …
دقیق تر بگم ، در هیچکدوم از این تعاریف ننوشتم خوش گذشتن ، کیف کردن ، به نتیجه ی دلخواه رسیدن … وقتی بیماری رو به دست پرستار می سپری نمی گی بهش خوش بگذره ، کیف کنه ، لذت ببره ، هر چی دلش خواست بشه … می گی کاری کن که سلامت بشه … می گی ازش مراقبت کن …
وقتی کودکمون رو به پرستار بچه می سپریم هم نمی گیم بذار هر چی دلش می خواد انجام بده ، بذار هر چی می خواد بخوره ، بذار هر بلایی می خواد سر هر کی در بیاره … ازش می خوای که به سلامت به ما برش گردونه …
اینهمه مثال زدم که ذهنمون باز بشه …. مراقبت خداوند اینطوریه ، وقتی طبق خواست و اراده ی او عمل کنیم و زندگیمون رو به مراقبت قدرتمندترین مراقب عالم بسپاریم بهترین نتیجه رو برای ما رقم میزنه . در یک کلام مراقبت خداوند در مورد نتیجه است .
اما حالا بریم سراغ بهترین نتیجه :
من به عنوان آدم انتظار دارم بهترین نتیجه ای که خدا برام رقم میزنه نتیجه ی دلخواه من باشه ، همون نتیجه ای که با ذهن محدود و عقل بیمار و فهم کوچکم می خوام . نتیجه ای که حتما باید پای لذت هم وسطش باشه … این انتظار غیر واقع گرایانه و اشتباهه ! خداوند مثل من فکر نمی کنه ، خداوند محدود به زمان و مکان و افکار کوچک من نیست … بهترینی که خداوند برای من در نظر داره میلیاردها برابر بهتر از آن چیز کوچکیه که من می خوام … یادمون باشه خودش گفته : بسا چيزى را خوش نمىداريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مىداريد و آن براى شما بد است، و خدا مىداند و شما نمىدانيد!!! آره عزیز ما نمی دانیم و اون می دونه …
ممکنه چیزی که الان بخوایم هر چقدر خوب و خوشگل و باحال باشه قرار باشه سی سال دیگه ما رو به هلاکت برسونه و خدا می دونه و ما نمی دونیم … چه بسا دردی که امروز میکشم هدیه ای باشه که قرار باشه سی سال دیگه من رو از هلاک نجات بده و من نمی دونم و اون میدونه …
پس من کار خودم رو بکنم و سهم خودم رو در انجام بهترین سعی و بیشترین کوشش در راستای خواست خداوند (اصول روحانی و اخلاقی ) انجام بدم و (می دونم چقدر سخته ) نتیجه رو به خداوندی که درک می کنم بسپارم و رها کنم و به مراقبت خودش بسپارم … برای خدا خواسته هام رو دیکته نکنم ، قرار نیست من به خدا بگم چیکار بکنه و چیکار نکنه ! بهتره ازش بخوام بهم بگه چیکار بکنم و چیکار نکنم !
دقت کنیم عزیزان مفهومش این نیست که خواسته هام رو از خداوند نخوام !!! یادتونه در سوال قبل گفتیم خواستن یکی از وظایف منه ! خودش گفته بخواهید تا به شما داده شود ! یکی از لذت های زندگیمه که بخوام و تحقق خواسته هام برام یکی از نشانه های حضور نیروی برتره! مفهومش اینه که بخوام و رها کنم ، فقط کاری که لازمه رو در راستای رسیدن به خواستم انجام بدم و نتیجه رو به مراقبت خودش بسپارم … یادبگیرم چطور بخوام ، یادبگیرم برای خدا تعیین تکلیف نکنم که از چه راهی خواسته ی من رو بهم برسونه …
در سوال بعدی مفهوم سپردن اراده و زندگی را بیشتر بسط خواهیم داد ….
بحث درخواست بسیار زیبا و گستردست اما در مبحث قدم ترجیح میدم بیشتر بسطش ندم ، اگر خدا خواست بعد از کارکرد دوازده قدم ، سایت وارد فاز دیگری هم خواهد شد که در مورد مسیر معنوی شخصی منه و این چیزها اونجا خواهد گنجید …
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
انشا الله دوست عزیز
منتظر سایت جدید ودرک ها و تجربه های جدید هستیم
علی معتاد خدا رو شکر شدم ۱۸ ماه تمام
علی عزیزم ، سایت که اگه خدا قسمت کنه همین سایته ، درک جدیدم که ایشالا خدا قسمت کنه دوازده قدم رو تموم کنیم ، شاید یه روز با هم برگشتیم و دیدیم نگاهامون چقدر تغییر کرده …
(ولی دنبال چیز متفاوتی نباشیم 🙂 قصه همش همینه )
ممنون از راهنماییت