نشانه ی روز :

سوال 43 قدم چهار / آیا برای ایجاد تعهد مشکل دارم ؟ توضیح دهید .

تعهد در رابطه

عهد : قول … تعهد : پایبندی به قول

واقعا بیماری من به من اجازه میداد به قولهام پایبند باشم ؟ پایبند بودن خیلی فاکتورها لازم داشت که با بیماری من همخوانی نداشت ! مگه من حق انتخاب داشتم که بتونم در چارچوب قولهام عمل کنم ! مگه من بودم که فرمان می دادم ؟ بیماریم بود که فرمان میداد … انگار که من یه قولی بدم و شما قرار باشه بهش پایبند باشی !!! اصلا با هم نمی خونه … من ذهنم می خواست بره راست ، پام میرفت سمت چپ ! من به ارزشها و اصول و اعتقادات خودمم پایبند نبودم ، من شخصیت منسجم و یک شکلی هم نداشتم … اینا همه عواقب بها دادن به بیماری بود !!!

پایبندی به قول نیاز به مسئولیت پذیری و پذیرش عواقب داشت ، گاهی نیاز به سختکوشی داشت ، گاهی نیاز به پرهیز از خروج از یک سری چارچوب داشت ، گاهی نیاز به از خودگذشتگی داشت (این یکی رو که اصلا با بیماری نمیشد روش حساب کرد !!! در دنیایی که حول محور من می گذشت چطور من می تونستم از این من بگذرم !!! )، گاهی نیاز به صداقت داشت (بیماری و صداقت ؟!؟!) ، گاهی نیاز به نظم داشت ، گاهی نیاز به وقت شناسی داشت ، گاهی به گذشتن از بعضی لذتها !

فک کنم متوجه شدیم ، واژه ی تعهد در دیکشنری بیماری من نمی گنجید ، پس من تقریبا در هیچکدام از روابطم نمی تونستم متعهد باشم … با ورود به هر رابطه ی رومانتیکی یادمه اولین جمله (اگه لطف می کردم و صادق بودم این بود : رو من حساب نکنی ها ! به من وابسته نشی ! )، در روابط دوستانه و کاری هم که نمی تونستم برای منافعم صادق باشم ، توان متعهد بودن با این بیماری رو نداشتم … قرار بود در یکسری چهارچوب رفتار کنم که عمرا نمی تونستم ! گند میزدم به همه چیز !

حتی در روابط خانوادگی هم نمی شد روی من حساب کرد ، دوست داشتم پشت همه باشم ، اما آنچنان پشت همه رو خالی کرده بودم ، هیچ … یه جماعتی باید می اومدن من و بی تعهدی های دیگه رو جمع کنن …

اینا که گفتم مثال بود و قرار نیست برای همه صدق کنه (حالا اگه راست میگی صادقانه نگاهی بکن و بگو در مورد من صدق نمی کنه 🙂 ) اما بیماری من بیماری چارچوب داشتن و وفای به عهد نبود …

اما امروز :

بهبودی به من تعهد رو در کنار حق انتخاب هدیه داده … اولین تعهدی که یاد گرفتم در قبال بهبودیم بود ، به موقع جلسه بیام ، راهنما بگیرم ، مشارکت کنم ، قدم کار کنم و در مسیر باشم … این یک تعهد مهم ! بعد یادگرفتم در قبال جلسه یک سری تعهدات دارم ، باید اصول رو رعایت کنم ، سنتها رو رعایت کنم ، با اعضا خوش رفتار باشم ، کنترل نکنم ، خدمت کنم ، گروه رو به خطر نندازم و امنیت رو رعایت کنم … بعله ! من آدم متعهدتری شده بودم …

در روابط بهبودی هم متعهد به حفظ گمنامی شدم ! حد و حدود رو رعایت کردم ، چارچوب داشتن رو تمرین کردم ، وقت شناسی رو ، نظم داشتن رو و کلی چیز دیگه …

انگار بهبودی داشت از من آدم جدیدی میساخت و این آموزه ها رو شروع کردم به بسط دادن … حالا داشتم یاد میگرفتم آدمها بازیچه ی من نیستن که من ازشون استفاده کنم و نسبت بهشون تعهدی نداشته باشم ! یاد گرفتم رابطه یه چیز دو طرفست ، باید درک کنم که تعهد لازمه ی یک ارتباط در راستای خواست خداست …

بله دوستان ، بهبودی اینجوری میتونه در زندگیم کار کنه .. هنوزم دارم تمرین می کنم که یاد بگیرم … گاهی از چارچوبها خارج میشم ، ولی سعی می کنم به مسیر برگردم و ادامه بدم ، من دانش آموز تازه وارد مسیر بهبودی هستم …

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

2 comments

  1. از مطالب شما خیلی چیزها یاد می گیرم ،تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *