مهم : هدف از این سؤال این است تا بتوانیم دریابیم که چگونه خود را به عنوان یک قربانی عرضه می کرده ایم و خود باعث قربانی شدن خودمان می گردیدیم ، و یا چگونه توقعات بی جا و زیاده از حد ما از دیگران باعث سرخوردگی ما می شدند و منظور آن نیست که مواردی را که در واقع مورد سوءاستفاده قرار گرفته ایم را بنویسیم .
یکی از احساساتی که از کودکی تا ورود به بهبودی همیشه تجربه کردم (و امروز خوب میدونم یه جورایی هم در پس ذهنم دوستش هم داشتم ) احساس مورد ظلم واقع شدن ، احساس مظلومیت ، احساس قربانی شدن بود …
انگار وقتی می پذیرفتم که من مورد ظلم واقع شدم و من قربانی شرایط هستم ، دیگه بار مسئولیت از روی دوش من برداشته میشد ! در روابطم انگار دلیلی برای تنها شدنهام پیدا کرده بودم ! دلیلی برای رفتار غلطم و کلی دلیل دیگه پشت این احساس بود و با خود فریبی باور کرده بودم که درست میگم ! باور کرده بودم که من یک قربانی ضعیف و بدشانسم …
امروز می خوایم روی این بخش احساساتمون در روابط نور بهبودی رو بتابونیم تا از این خودفریبی خارج بشیم !حالا دیگه چراغ قوه ی قدم چهاری دارم ! چراغ قوه ای که باهاش می تونم نقش خودم رو ببینم ! چرا من دائم مورد ظلم واقع می شدم و قربانی می شدم ؟ چرا جواب خوبی هامو ظاهرا با بدی می دیدم ؟ نقش من چی بود ؟
من خودم رو بصورت مظلوم و قربانی ارائه می کردم ! انتخابای من که قربونشون برم فاجعه بودن معمولا ! (چند دلیل برای این انتخابها هست . یکی ارزشها ، باورها ، عدم سلامت عقل و در کل بیماری من دسته گلی بهتر از این انتخابها نمی تونست به آب بده ، و دوم اینکه در مسیر روحانی شخصی خودم که بعدها در موردش خواهم گفت ، می دونم دنیای بیرون آینه ی درون منه ! اون درون آشفته و داغون ، روابطی عین خودش رو جذب می کرد ! ) . و در مورد این انتخابهای فاجعه من انگار یه تابلوی نئون بالای سر خودم نصب کردم بودم که «کیس سواستفاده ! من آماده ی مورد ظلم واقع شدن هستم ! با خیال راحت قربانی کنید ! یهو یاد تابلوهای گوسفند زنده افتادم نمی دونم چرا 🙂 ? دور از جونتون» … بله عزیزان ، اینکه میگم شاید در گفتار من نشون نمی داد ، اما رفتار من دقیقا همین رو می گفتم !
میان نوشت ! یه چیز مهمی رو همینجا برای شما عزیزای دلم باز کنم : خیلی از عزیزان برداشت اشتباهی در مورد ظلم و بهبودی دارن و فکر می کنن بهبودی یعنی توسری خوردن ، هیچی نگفتن ، تحمل ظلم … نظر من کاملا برعکسه ! در بهبودی اول اینکه من خودم رو بعنوان قربانی و مظلوم ارائه نمی دم ، دوم اینکه اگه ظلمی بر من واقع بشه ، یکی از اصول روحانی ارزشمندم جنگیدن برای گرفتن حقمه ! از راه اصول ، طبق خواست و اراده ی خداوند و بر طبق قوانین … من می جنگم و پاش می ایستم ! کسی حق قربانی کردن من رو نداره ! بهبودی من رو قدرتمند می کنه ! و این اصطلاح مسخره که حیف بهبودی دست و پام رو بسته رو اصلا قبول ندارم ! بهبودی اومده من رو آزاد کنه ! اما از راهش ! … قرار نیست دیگه فحش و کتک کاری ابزار من باشه ! اتفاقا من با لبخند حقم رو می گیرم … با صبر و آرامش … چی از این بهتر …
دوستای گلم هر کس که از من سواستفاده کرده ، خصوصا در مورد مواردی که در موردش حرف میزنیم ، حتما من بهش اجازه دادم و یکی از اون نواقص مثل ساده لوحی ، اعتماد بیجا ، انتخاب اشتباه و … رو به کار بردم … هر جا قربانی شدم احتمالا برام نفعی داشته ، مثل صلب مسئولیت ، یا بدست اوردن ترحم یا توجه یا نگاه دیگران … و بیماری خودم بهم اجازه ی عرضه ی خودم بعنوان قربانی رو داده …
گاهی احساس ضعف باعث میشد خودم رو بعنوان قربانی عرضه کنم (دقت کردید که هیچ کجا نگفتم قربانی بشم !)، من در حقیقت قربانی نواقص و بیماری خودم بودم ! گاهی خودم رو در روابطم معامله می کردم ! تمامیت وجودم رو میذاشتم وسط برای اینکه تایید بگیرم ، لذت بگیرم ، توجه بگیرم یا هر چیزی که بیماری ارائه می کرد … و فکر می کردم زندگی و روابط دریاییه که باید شیرجه بزنم توش و دیگه زورم به هیچی قرار نیست برسه ! (بر خلاف امروز که معتقدم دوازده قدم از من شناگر قهاری میسازه که تصمیم می گیرم کی و کجا شیرجه بزنم ، انتخاب می کنم کجا باید شنا کنم و کجا باید خودم رو به موج بسپارم )
پس جمع بندی اینکه کسی من رو قربانی نکرد ، من بودم که خودم رو بعنوان قربانی عرضه کردم ، من قربانی بیماری و نواقص اخلاقی خودم بودم ! امروز باید دست از مظلوم نمایی و عرضه ی خودم بعنوان قربانی بردارم و اون حس قدرت و انتخابی که خداوند از طریق بهبودی به من داده رو در روابطم در بهبودی بکار بگیرم …
ته نوشت :
در گذشته هر کی گفت بده بزنیم گفتم بفرما ! مشکل از اون نبود ، اون کار طبیعیش رو انجام میداد ، مشکل از من بود و بفرما زدنم ! 🙂
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps