سوال 79 قدم چهار / ایمان و اعتقاد من به نیروی برتر چگونه رشد کرده است؟

سوال واضح داره باهام حرف میزنه ، میگه آرام ، به ایمانت ، اعتقادت به نیروی برترت نگاه کن ، ببین چقدر رشد کرده توی این مدت توی برنامه … خوب چه ربطی به داشته ها داره ؟! حالا یه فرمول بهت میدم : حالا که به ایمان ، اعتقاد و اعتمادت نگاه کردی به آرامشت هم نگاه کن … میزان ایمان و اعتماد و اعتقادم به خداوند = میزان آرامش و احساس امنیت و بهبودی !!!

عجیبه نه !؟

بذا یه مثال فانتزی بزنم !  تصور کن مثلا امکان داشتی با بالاترین مقام  کشوری ارتباط برقرار کنی ، مثلا یه نامه بفرستی و بهش بگی که دوست داری بشناسیش و باهاش دوست بشی ! و یهو یه نامه میومد در خونتون ، با آرم اون مقام ! نوشته بود سلام دوست خوبم ، نامه رو دریافت کردم ، خوندم و پایه ام ! و بعد تو یه نامه دیگه و بعد از چند ماه از اون یه جواب دیگه … کم که که میشناختیش ، کم کم که ارتباطه نزدیک تر میشد ، کم کم که نامه نگاری و پاسخ های بعد از چند ماه به پاسخهای ماهانه ، واتساپ ، تلفن ، گفتگوی روزانه تبدیل میشد … کم کم که می فهمیدی چه کارهایی از دستش بر میاد ، چه قدرتی داره ، چقدر با تو مهربونه ! چقدر هواتو داره و کادوهای عجیب گاه به گاهش با آرم خودش به دستت میرسه ، چه تأثیری توی زندگیت داره ؟ اعتماد به نفس ، آرامش خیال ، حس قدرت ، حتی شادی و افتخار و کلی حس خوب دیگه نداشتی ؟

حالا بریم سر بحث سوال ! مثال بالا در مورد یک انسان بود ، مدیر یه کشور …  اما من دارم در مورد صاحاب کل دنیا با مخلفاتش باهات صحبت می کنم ، بهت کم ثابت نکرده که پایه ی رفاقت باهاته ! همینکه الان اینجا نشستی و داری می خونی هدایت کی بود ؟ همینکه توی مسیری ؟ همینکه زنده ای ؟ همینکه آرامتری ؟ خودت بودی ؟!

 

خوب ، فکر کنم یه کم موفق شدم به فکر فرو ببرمت . دارم در مورد نیروی برتر صحبت می کنم ، برای من (و کل برنامه ) فرقی نداره که به چه نیروی برتری اعتقاد داری . خدا ، الله ، گاد ، یهوه ، کائنات ، جلسات ، هستی ، تائو ، برهما ، اهورا ، ویشنو … اصلا اگه دوس داشتی آخرش برو والهالا پیش راگنار (اشاره به سریال وایکینگ ها ) … فقط اعتقاد داشته باش ، فقط رفاقت کن ، فقط اجازه بده در زندگیت کار کنه ، فقط شناختت رو نسبت بهش رشد بده … 

 

چه داشته ای بزرگتر از رفاقت با صاحاب کل دنیا با مخلفاتش ؟ بهش فکر کن … کلید رشد ، بهبودی ، آرامش در همین سواله … خواستی همین الان کلید رو بگیر و گاوصندوق اتفاقات و معجزات رو باز کن … خواستی یه ده دوازده سال نم نم بهش فکر کن و بعد متوجه داستان شود … اون صبوره …