اول ببینیم شخصیت چیه ؟ یه سر به ویکی بزنیم :
شخصیت (به انگلیسی: Personality)را میتوان آن الگوهای معین و مشخصی از تفکر، هیجان و رفتار تعریف کرد که سبک شخصی فرد را در تعامل با محیط اجتماعی و مادیاش رقم میزنند. عبارت دیگر شخصیت شامل ویژگیهای نسبتاً با ثبات و پایدار است که شخص رو با اون تعریف می کنن .
اما انگار برای من این داستان فرق می کنه ! در طول زندگیم شخصیت من بارها تغییر کرده ، عوض شده ، سوئیچ شده انگار شخصیت من مایع بوده و در هر ظرفی شکل خودش رو گرفته ، هر جا قرار گرفتم شکل اون جو و مکان رو گرفتم … خودم رو جاهایی به یاد میارم و با تیپهایی به خاطر میارم که باورش هنوزم برام سخته که اون من بودم ؟! من اونجا و با اون آدمها چیکار می کردم ؟ و چطور تونستم هم تیپ و هم کلام اونها بشم ؟!!
با روشنفکرا روشنفکر می شدم ، با لات ها لات میشدم ، با افسرده ها افسرده میشدم با سرخوشها سرخوش … اصلا انگار چیزی به نام الگوی معین برای شخصیت من بی معنی بود ! اصلا انگار شخصیت برای من تعریف ثابتی نداشت ، ولی چرا ؟! بقیه ی آدمها ، یا بهتر بگم آدمهای عادی چطوری هستن ؟
در واقع یه آدم عادی کسیه که نگاهش ، جهان بینیش ، ارزشهاش ، اعتقاداتش ، الگوهای رفتاری ، الگوهای فکری ، سبک زندگیش مشخصه و داره طبقش زندگی میکنه و بهش پابنده …
اما من در وجودم یک بیماری دارم که وقتی فعال باشه و بهش بها بدم ، اونوقت فرمان زندگی ، رفتار ، افکار ، گفتار و در کل شخصیت من رو بدست میگیره . من تبدیل میشم به آدمی که بیماری میگه ، کارهایی رو انجام میدم که اون میخواد و خوب می دونم بیماری من (اون شیطان وسوسه گر پنهان ) که چیز خوب از من نمی خواد ! شروع می کنه تبدیل کردن شخصیت من به شخصیتی بیمار گونه و اسیر و ضعیف … من رو برنامه ریزی می کنه برای حرکت به سمت ضعف ، نابودی و خسارت …
پس شخصیت من بعلت ناتوانیم در مقابل بیماریم ثابت نیست (این رو همسران و اطرافیانمون خوب میدونن ) من یک شخصیت با بهبودی دارم ، ثابت ، دوست داشتنی پر از ارزشها و اعتقادات قشنگ ، اخلاقای خوب و … و یک شخصیت نا پایدار و مخرب دارم که هر بار یک جور بروز می کنه …
حالا که من انقدر عاجزم که نمی تونم کنترلی روی شخصیتم داشته پس باید …
اینبار شما بگید … باید ؟…
عاجز عمل کنم .
عاجز عمل کردن یعنی ادای آدم های توانا رو در نیارم (آخه کدوم توانایی وقتی من حتی شخصیتم هم دست خودم نیست ) ، سرم رو بندازم پایین و با اقرار به ضعیف بودنم در مقابل این بیماری ، کمک بگیرم … از برنامه ، از راهنمام ، از قدمها ، از اصول روحانی و جلسات …. یادمون نره ، قدرت ما در کمک گرفتنه … قدرت ما در اقرار به ناتوانیمون در مقابل بیماریه …
اند نوشت (کشف جدیدتر) راستی عزیزانم ، بخش نظرات سایت فعاله ، و دوست دارم نظراتتون ، درکهای شخصیتون رو زیر پست ها داشته باشم و این سایت بشه گنجینه ای از درکها و تجربیات شما عزیزانم …
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
تا عاجز عمل نکنیم کمکی هم در کار نیست ایول
بله کاملا گویا منم همینطور و اگه هروز به خودم نرسم بیماری کارمو درست میکنه این روزها تنبلی روم کار میکنه
سپاس از حضورتون و مشارکت تجربه
شخصیتم ثابت نیست بیماری هر بار وارد میشه من میشم عروسک خیمه شب بازی
دقیقا بیماری فعال از ما شخصیتی ناپایدار می سازه، پس یکی از تعریف های بهبودی میشه یافتن شخصیتی محکم و پایدار