دوستان خوبم ، این سوالا بیشتر با خود شما کار داره که مروری کوتاه از گذشته بکنید ، نگاهی به زندگیتون بکنید و درک کنید که مشکلاتی که گفته میشه حاصل بیماری هست ، این مشکلات همین الان هم ممکنه در حال اتفاق افتادن باشه …
خوب ، من با خوندن این سوال نیشم باز شد ، یا دوران مدرسه که می افتم و دسته گلهایی که به آب دادم … عجیب نیست که این بیماری ظاهرا همون موقع هم با من بوده ؟
دوستان گلم ، بیماری اعتیاد (عادتها) از لحظه ی شروع عادتم (مثلا اولین پک سیگار ، اولین پیک ، اولین دود ، اولین قمار ، اولین … ) برای من به وجود نیومد ، اتفاقا اونجا دیگه آخرین و بزرگترین ترفندش رو رو کرد ! این بیماری در من وجود داشت ، از کی ؟ نمی دونم ، از کجا ؟ نمی دونم، هرگز نمی خوام در موردش صحبت کنم چون قاعده ی ما اینجا تجربست ، ما بحث علمی نداریم و من متخصص هیچی نیستم مگر چک کردن تجربه های خودم ! اما می دونم که از کودکی برای من این بیماری وجود داشت ! چطور ؟ من هرگز توی زندگی تحصیلیم جزوه ننوشتم ! هرگز درس نخوندم ! هرگز پیک نوروزیم رو منظم و به موقع کامل نکردم ، هرگز مثل بقیه برای امتحان آماده نشدم ، آخرها هم تک ماده و … هرگز خیلی کارها رو نکردم … چرا ؟ چون یه فرقی با بقیه داشتم … الان می فهمم که بهش میگن بیماری … تصورش هم برام عجیبه … استعداد عالی … توانایی های خوب (توی دوران بهبودی محض اینکه حال بیماری رو بگیرم رفتم دانشگاه و با معدل بالای 18 فارغ التحصیل شدم !!! ) ، اما ناموفق …
چون این بیماری اینطور کار می کنه ! با ابزارهاش ، بی تفاوتی ، تنبلی ، افسردگی ، بیخیالی ، آینده نگر نبودن ، لذت طلب بودن ، نامنظمی ، بی برنامگی ، نداشتن پشتکار … و دهها ابزار دیگه .
اما در محل کار … واقعا چرا انقدر کار کردن برای ما سخت میشه ؟ چرا اینهمه مسئله و مشکل پیش میاد ، با مشتری ها ، با همکارا ، با صاحبان کار ، با فروشندگان ، با طرف حسابها …
یه چیزی رو میگم که خیلی در تشخیص اشتباهات و بیماریم مهمه :
اگه توی یه خیابون رانندگی می کردی و دیدی یه ماشین خلاف جهت اومد حق داری بگی عجب آدم بی ملاحظه ای … اگه دومی هم اومد ، می تونی بگی چه خبرتوووونه ؟ سومی اگه اومد باید شک کنی که امروز چه خبره ؟! ولی اگه چهارمی و پنجمی رو دیدی ، شک کن که تو داری مسیر رو برعکس می ری !!!
خوب ، حالا که توی محل کار اینهمه مشکل پیش میومد (یا میاد) ، پس باید شک کنیم … نکنه مشکل از من باشه ! (رسیدن بخیر بله ! مشکل از من و این بیماری بوده و هست )
خوب حالا مشکلاتم در محل کار از چی سرچشمه میگرفت ؟ روابط : من در روابطم مشکل داشتم ، افراطی و تفریطی بودم ، یا رومی روم ، یا زنگی زنگ ، از طرفی انتخابام بر اثر بیماری همیشه مشکل دار بود ، انگار یه چیزی همواره می لنگید … بدتر از اون نواقصم برای زندگیم تصمیم می گرفتن ، مثلا قضاوت ، کنترل ، ناصادقی ، خشم ، بی حوصلگی ، عجله ، بدقولی ، ترس … حالا این کمپوت مشکل و نواقص رو در هر محل کاری قرار بدی نتیجه فقط فاجعه میشه … طبیعیه …
امروز هم هر وقت توی محل کارم ، یا در مسایل کارم مشکلی پیش میاد فورا می فهمم که غیر قابل اداره شدم ، یعنی بیماری داره در زندگیم نقش بازی می کنه.
این سوال داره من رو به ریشه ی مشکلاتم در کار و تحصیل می رسونه در گذشته و حتی امروز … و اگر ریزبین تر باشم ، به من این نوید رو میده که با کارکرد دوازده قدم خواهم توانست در زمینه ی کاری و تحصیلی هم رشد خواهم کرد …
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
ممنون بابت خدمت عاشقانه. آرام عزیز.جوابات به من انگیزه داده یه بار دیگه بشینم و از قدم یک دوازده قدم را کار کنم.هیچ چیز ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر ندارد.
چقدر خوشحال میشم وقتی می بینم خدمتم جواب میده و دوستان دوست داشتنی جدیدی اینجا دور هم جمع میشن