نشانه ی روز :

چطور قدم کار کنم ؟ چطور سوال قدمها رو بنویسم ؟

خوب اولین سوالی که موقع ورود به کارکرد قدمها به ذهن میرسه اینه که کارکرد قدم چطوریه ، آیا می تونم تنهایی انجامش بدم ؟ سوالا رو از کجا بیارم ؟ جوابا رو از کجا بیارم ؟ چطوری باید بنویسم ؟ مسائل خصوصی باید بنویسم ؟ اصلا چرا می نویسم و … 

آنچه که در زیر می خونید فقط یه درک شخصیه و از طرف هیچ گروه و انجمنی رد یا تایید نشده ، بهترین مشاور برای پاسخ به این سوالات راهنماتون هست . 

چطور قدم کار کنم ؟ تنهایی می تونم ؟

در اولین مرحله شما حتما ، حتما ، حتما باید راهنمایی داشته باشید که قدمها رو پیش از شما کار کرده … نظر شخصی من اینه که راهنمای قدمتون بهتره دوازده قدمی باشه تا درک درستی از قدمها و آنچه برای شما روشن می کنه داشته باشه ، اما این نظر شخصی منه و برنامه های دوازده قدمی رسما محدودیتی در این مورد قائل نشدن، بعضی ها می گن راهنما کافیه قدم چهارش رو کار کرده باشه ، بعضی ها میگن قدم شش و هفت … مهم ترین مسئله اینه که شما باید راهنما داشته باشید و کتاب خیلی ساده وجدی می گه :

تنها راهی که نمیشه قدمها رو کار کرد تنهاییه ! 

تا حالا کسی رو دیدی که خودش بره خودش رو عمل جراحی بکنه ! یا کسی که در ماشین در حال روندنش بتونه همزمان موتور ماشینش رو تعمیر کنه ! (عجب مثالای نا مربوطی !)

ما بیماری ای داریم که در سرمون جا گرفته ، با فیلتر این بیماری می بینیم ، می شنویم ، تحلیل می کنیم … پس وقتی من به تنهایی بخوام قدم کار کنم انگار که با بیماریم نشستم دارم مشورت می کنم که چطوری متوقفش کنم ، هرگز موفق نمی شم ! 

 

گروه قدم چیه ؟

خوب ، نکته ی دوم راه مرسوم قدم کارکردن در یک گروه قدم هست ، یعنی من با یک راهنما و یک عده افرادی که مثل خودم هستن (بهشون چیزی تو مایه ی  برادر و خواهر قدمی میگن ) قدمها رو کار می کنم ، و باز روشهای مختلفی مرسومه که در گروه های خلوت معمولا افراد همه درک خودشون از سوال در طول هفته می نویسن و در جلسه در گروه قدم می خونن و آخر سر هم راهنما درک خودش رو میگه و افراد می نویسن . 

این مثالها فقط برای آشنایی شما بود ، وگرنه هر راهنما شخصا تشخیص میده چطور می تونه به رهجوهاش خدمت کنه و از چه طریقی قدمها رو با رهجوهاش کار کنه . 

سوالا از کجاست ؟

هر انجمن دوازده قدمی معمولا کتابی برای سوالات قدمش داره که از تجربه ی اعضاش سرچشمه گرفته ، بعضی انجمن ها هم که هنوز موفق به چاپ کتاب نشدن معمولا سوالاتی رو از اعضای اولیشون نسل به نسل به دستشون رسیده که کار می کنن … اما واقعیت اینه که هر راهنما خودش می تونه تشخیص بده هر قدم رو با رهجوش چطور کار کنه ! ممکنه تصمیم بگیره سوالاتی رو اضافه کنه یا کم کنه ! ممکنه بخواد از روی کتاب کار کنه یا به تشخیص شخصیش با روشی دیگه این آگاهی رو به رهجو منتقل کنه … این انتخاب راهنماست … 

در آخر هم بگم سوالاتی که در این سایت می خونید (تا این تاریخ ) مربوط به انجمن NA هست ، بعد از اتمامشون هم با هم تصمیم می گیریم که آیا از اول کار کنیم یا سوالات سایر انجمنها (که شخصا عضو چند تاشون هستم) رو هم کار کنیم 

چطور و چرا بنویسم ؟

خوب ممکنه برات سوال پیش بیاد که اگه راهنما همه چیز رو می دونه من چرا باید بنویسم ؟ و اگه درک من به دردم می خورد که به قدمها نیاز نداشتم ! اصلا چطور باید بنویسم ، ایا پرسیدن از دیگران تقلب حساب می شه ؟

اینجور برات توضیح بدم که ما به تعداد اعضای انجمنمون درک مختلف و تجربه ی متفاوت از سوالات داریم ! هر کسی از دیدگاه خودش و با تجربیات خودش سوالات رو درک کرده و کار کرده و می فهمه  … و سوالات طوری طراحی شدن که هم من رو وادار کنن نگاهی به زندگی و بیماری خودم بندازم و سوال رو از دیدگاه بیماری و بهبودی خودم بنویسم و درک کنم و از طرفی من رو مجبور می کنه برم و برای درک کردن سوال از دیگران نظر بگیرم و از دیدگاه اونا هم سوالات رو بشناسم و درکها و آگاهی های جدید کسب کنم … در قدمها زیاد از کلمه ی دَرْک استفاده می کنیم … خوب خیلی ساده درک من از هر چیز ، چیزیه که ازش فهمیدم و درک می کنم (چشم بسته غیب گفتم) … ولی نکته اینجاست ، وقتی درک کسی رو در مورد یک سوال شنیدم ، فهمیدم و درک کردم و پذیرفتم ، اونوقت این دیگه درک منه !!! پس در کارکرد قدمها مادامیکه چیزی رو واقعا بفهمیم و یاد بگیریم چیزی به نام تقلب وجود نداره ، فرقی نداره که درکت رو سوال پرسیدن از چند نفر به دست آوردی ، یا اینترنت و … (بهترین حالت از نظر من درک گفتگو محوره تا از طریق شنیدن و گفتگو در مورد تجربیات با چندین نفر به یه درک جدید و واحد از سوالات برسم ) 

یه چیز دیگه هم اینجا روشن شد : زیاد می شنویم که «درک غلط نداریم !» این جمله صحیحه ! توضیحشم کمی سخته … ممکنه من چیزی رو غلط درک کرده باشم ، اما درک من در این لحظه اینه ! درک و چیزی که فهمیدم اینه و در حال حاضر جهان بینی من اینه ! و حتی داره برام کار می کنه کی میتونه بگه تو غلط کردی که درک داری یا درک کردنت غلطه ! … کسی حق برچسب زدن غلط و صحیح به درک و فهم من رو که نداره …

آیا سوالات رو باید در مورد مسائل شخصیم بنویسم ؟

کسی (جز راهنمات) نمی تونه به شما بگه چی بنویس و چی ننویس ، هر چیزی که بنویسی بهت کمک خواهد کرد ، اما به شخصه معتقدم سوالات دو جنبه دارن ، یه جنبه ی آگاه سازی که من رو با بخشی از بیماری و بهبودی و راه و رسم زندگی آشنا می کنه و من می تونم (باید)  در مورد اون جنبه بنویسم و در گروه بخونم و گفتگو کنم … جنبه ی دیگه اینه که این بخش بیماری روی زندگی شخصی و خصوصی من چطور اثر گذاشته و با من چه کرده … این جنبه رو هم باید به خوبی بررسی کنم و با کمک راهنمام تصمیم بگیرم که آیا در همون دفتری که در گروه می خونم بنویسم یا دفتری جداگانه ، ایا در موردش در گروه بخونم ، یا خیر … 

چیزی که الان خوندید فقط روش شخصی آرامه و در هیچ کجای انجمن در موردش صحبتی نشده … با راهنماتون در این مورد هم حتما مشورت کنید . 

آرام چطور سوال قدمهاش رو نوشت ؟ شیوه ی شخصی آرام …

روش شخصی من به پیشنهاد راهنمام این بود : اول سوالات رو از اعضای با تجربه می پرسیدم و درکشون رو می گرفتم ، برای من ساعات بعد از جلسه ارزشمند بود و با اعضای با تجربه که برام وقت می ذاشتن در مورد سوالات گفتگو می کردم ، من یه خورده مشتاق تر هم بودم و حتی در طول روز هم ساعاتی از وقتشون رو می گرفتم و خدا بهم لطف کرد و عزیزی رو هم در کنارم قرارداد (روحش شاد که برای من نعمت بود) که تمام زندگیش رو وقف قدمها کرده بود و حتی در منزلش پذیرای افراد مشتاقی مثل من بود … و در طول هفته با سوالات سر  وکله می زدم و می فهمیدمشون … بعد از اون سری هم به اینترنت می زدم و در مورد سوالات می خوندم … 

بعد قسمت اصلی درک خودم رو از نشریات انجمن می گرفتم . برای من به عنوان عضو NA حداقل چهار منبع در مورد هر سوال بود … اول توضیحات قبل از هر بخش در خود کتاب قدم ، دوم کتاب چگونگی عملکرد ، سوم کتاب پایه ، چهارم میرفتم سراغ فهرست موضوعی کتاب فقط برای امروز … برای شما امروز منبعی هم به اسم کتاب پاک زیستن هست … و اینجوری اصل قضیه رو می گرفتم … حالا موقع نوشتن درک خودم بود . (هرگز ، هرگز و هرگز درک دیگران رو کپی برداری نکنید و بدون اینکه فهمیده باشیدش و شخصیش کرده باشید در گروه بخونید که این ظلم در حق خودتون و یک امتیاز و فرصت به بیماریه )

آرام چطور می نویسه ؟

باز از راهنمام یاد گرفتم :

سوال رو به سه بخش تقسیم می کنم . (این روش خصوصا در قدم یک پاسخگوه و عمومی نیست و کاملا هم شخصیه و فقط یه نوع نگاهه ، شما هم با خلاقیت خودتون بنویسید )

در گذشته … امروز … امروزه 

درگذشته یعنی در دوران بیماری فعال و اوج ناآگاهی و استفاده از بیماری … و جلوی کلمه ی در گذشته می نویسم که این بخش بیماری که در موردش صحبت می کنیم چی بود و چه کرد 

امروز یعنی در مورد امروز که در حال بهبودم با تمام بالا و پایینهام … عزیزان من اشتباه نکنیم و فکر کنیم خوب شدیم و امروز دیگه بیماری کاری نمی کنه ! امروز هم بیماری داره فعالیتش رو می کنه ، فقط در وسط کار و زار فعالیتش قطعا کمتر شده و مرموزتر و چریکی تر داره کار می کنه … پس دست بیماری رو امروز هم که در حال بهبودم رو می کنم که امروز اون بخش که در موردش می نویسم در زندگیم چطور تاثیر گذاشته و بیماری من امروز چطور از اون طریق مشغول فعالیته

امروزه : اینجا ایده آلها رو می نویسم ، اون چیزی که باید باشه ، اون چیزی که وقتی بهبودی کامل باشه و بیماری کاملا خوابیده باشه باید اتفاق بیافته … مثال میزنم ، که بهتر متوجه بشید . 

آنالیز یک سوال قدم :

آیا وقتی فکری به سرم می زند فورا به آن عمل می کنم ؟ به چه صورت رفتارهای من از روی اجبار است . 

بخش اول : میرم از دوستان با تجربه در مورد سوال می پرسم و هر کدوم یه چیزایی از سوال به من میگن ، یکی از خودش و امروزش می گه ، یکی از گذشته ، یکی در مورد ساختار بیماری ، یکی روی اجبار تاکید می کنه ، یکی روی فورا … و من کلی چیز یاد می گیرم … بعد از سر زدن به اینترنت و کتابها و نشریات که خیلی دقیق توضیحش دادن شروع می کنم به نوشتن

بخشی که در گروه می خونم :

در گذشته : به محض اینکه فکری به سرم میزد بهش عمل می کردم و انگار مجبور بودم ادامه بدم و …

امروزه : تلاش می کنم که کمی قبل از عمل فکر کنم و مشارکت کنم اما گاهی باز هم به اشتباه حرکتای آنی میزنم و دوباره درگیر اجبار می شم و …

امروزه : می دانم نباید فورا تصمیم بگیرم ، باید مشارکت و مشورت و صبر رو تمرین کنم ، امروزه می دونم که وقتی کاری رو به فرمان بیماری انجام بدم سایر رفتارهام از روی اجبار میشه و …

یه بخش هم برای خودم جداگانه می نویسم : 

که ااا ببین سوال چه دقیق زده به خال ، فلان جا که یه پیشنهاد فلانی یه بله گفتم و مجبور شدم چه کارایی بکنم ، فلان جا که جوگیر شدم فلان حرف رو زدم و بعد مجبور شدم کلی وقت فلان جور رفتار کنم … پس اینا کار این بیماری بوده … چه عجیب که نمی دونستم کارام اجباریه و از روی بیماری … و عزیزانم دقت کنید که سخت نگیرید ، در قدمهای ابتدایی اصلا قرار نیست من برم توی گذشته کنکاش کنم و خودم رو با دردهای غیر لازم درگیر کنم … وقت اونها میرسه ! توصیه من فقط یه نگاه اجمالی ، بیشتر به همین روزهاست و خاطراتی که سوال ناگهانی جلوی چشمت میاره … و برای تایید درستی چیزیه که سوال گفته ، نه جراحی گذشته و تجربه ی احساساتی مثل گناه و غم و پشیمانی و … فقط قراره نگاهی گذرا بکنم تا بدونم این سوال داره در مورد من و زندگیم و بیماریم صحبت می کنه ، همین …

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *