نشانه ی روز :

سوال 27 قدم چهار / من با احساساتم وقتی که آن را شناسایی می کنم ، چگونه رفتار می کنم و در مورد آن چه کاری انجام می دهم ؟

خوب اگه ما آدم عادی بودیم می گفتم پیام احساس رو بگیر ، از روش عمل کن ، تمام ! اما خوب ما که عادی نیستیم ، ما فراعادی هستیم ! 🙂 وقتی احساسی رو تجربه می کنم باید بسرعت ازش یه تراز ذهنی (یا حتی کاغذی یا مشورتی ) بگیرم . آیا در حالت بهبودی فعال هستم یا بیماری فعال . آیا این احساس از بخش الهی وجودم صادر شده یا شیطنت بیماریه ! این احساس چه عملکردی از من می خواد ، اون عملکرد آیا بر اساس خواست خداست یا اراده شخصی ؟

اگه ترازنامه احساساتم رو خوب کار کرده باشم و همینطور بهبودی فعال و مستمری داشته باشم پاسخ به سوالات برای من راحت میشه … و هرجوابی که بگیرم یک عملکرد به دنبال داره ! مثلا وقتی در حالت بیماری فعال هستم یعنی اون بچه ای هستم که دست بابایی رو رها کرده ، معلومه که باید با کلی احساسات نابجا و عجیب غریب و ناخوشایند دست و پنجه نرم کنه ! سریع باید دست بابایی رو بگیرم ، با ابزاری که داریم باید خودمون رو وارد حالت بهبودی فعال بکنیم … از طرفی در همون حال بیماری هم باید یاد بگیرم ببینم این احساس حاصل بیماریه یا اون من الهی از ته وجودم داره یه چیزی فریاد می زنه که باید کاری بکنم ! شناخت همه ی اینها اوایل شاید سخته ، اما کم کم یاد می گیرم که داستان از چه قراره …

در کل احساسی که تجربه می کنم ، اگه در جایگاه واقعی خودش بود ، به پیامی که برام داره عمل می کنم … و اگر در جایگاه واقعیش قرار نداشت معنیش اینه یه چیزی سر جاش نیست !!! این هم خودش عملکرد می خواد ! چرا این احساس سر جای خودش نیست ؟ از کجا اومده ، کی فرستادش ؟ و باز هم یه طورایی پیامش رو می گیرم و بهش عمل می کنم …

بذارید یه مثال بزنم …

ترس رو احساس می کنم … موقعیت : میخوام با پیکان 52 رفیقم برم مسافرت شمال !!! احساس ترس رو تجربه می کنم … نگاه می کنم می بینم در بهبودی کامل و حال خوبم پس ترس احتمالا در جایگاه خودشه … (یه نکته اینه که احساسات معمولا پیامشون مربوط به لحظه ی حاله ! اگه احساس داشت از گذشته دم میزد یا آینده باید بهش شک کنم ! این جمله کلیدیه که میشه یه کتاب در موردش نوشت ) پس نگاه می کنم ببینم احساس داره در مورد عملکردی در لحظه ی حال اشاره می کنه ! مثلا پیام ترسم اینه که ماشینی که می خوای سوارش بشی امنیت نداره ! خطرناکه ! این احساس در حال بهبودی کاملا واضح داره می گه ماشین رو در این حالت سوار نشو ! پس عملکردم اینه سوار نمی شم !

حالا یه ترس دیگه

ترس رو احساس می کنم … موقعیت : در تنهایی دارم خودخوری می کنم که اگه ماه دیگه یه اتفاق غیر مترقبه رخ بده و پول کم بیارم چقدر اوضاع وحشتناک میشه !  خوب ! سوال اول آیا در بهبودی ام یا بیماری : قطعا اینا زمزمه های بیماریه ! دوم آیا احساس مربوط به عملکردی در زمان حاله ؟! نه ! پس جایگاه احساس ظاهرا درست نیست ! عملکردهایی که بای انجام بدم : ورود به بهبودی ، با خروج از تنهایی و تماس گرفتن با راهنما یا دوستان بهبودی و تماس و مشارکت احساسم … دوم محض احتیاط جوانب زندگیم رو برای اتفاق نیافتادن اون اتفاق ترسناک خیالی هم محکم کاری می کنم ! بهتر کار می کنم ، بیشتر پول جمع می کنم و … 

یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید !

احساساتم رو مشارکت می کنم ، هر وقت که احساساتم رو مشاکت می کنم پای بیماری از احساساتم کنار می ره و می تونم شفاف تر بهش نگاه کنم … اینم یکی از کارهاییه که بعد از تجربه ی احساسات شدید و عجیب می تونم انجام بدم …

 

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

6 comments

  1. اقا ارام جان
    شما تقریبا غیر مستقیم اشاره کردید کارکرد قدمها ۲ سال طول میکشه که به نظر من در بهترین شرایط ۵ سال زمان میبره حتی شنیدم تو امریکا سالی ۲ قدم کار میکنند نظر شما چیه هفته ۵ سوال بیشتر به نظرم رو کمیت تاثیر میگذاره لطفا تجربه بدید

    • مهدی عزیز ، برنامه کار می کنه و فرایندی مادام العمره پس اصلا با این دیدگاه نگاهش نکن و سخت نگیر… منی که الان دارم در مورد تجربیاتم می نویسم ، با راهنمایی 11 ماه پاکی قدمها رو شروع کردم که خودشون دوازده قدمی نبودن ! اصلا یادم نمیاد چی شنیدم و چی گفتم ! مهم اینه که توی فرایند بودم ، به هیچ چیزی گیر ندادم ، فقط با بهترین سعی و بیشترین کوششم بودم … اگه ازم بپرسی چیزایی که می نویسم رو از کجا می دونم هم می گم نمی دونم ! خداوند در طول فرآیند این هدیه رو به من داد …
      اوایلی که قدمها اومدن ایران 6، 7 ماهه دوازده قدمی می شدی ، خیلی هم عالی بود و جواب داد ! بیش از اینکه چند سوال چند سوال کار می کنیم ، مهم اینه من در طول اون هفته روی اون سوال و مهم تر از اون از روز جلسه قدم به بعد روی عملکردم چقدر کار می کنم …

  2. اقا ارام جان سلام خدمتت قبول
    شما تقریبا به طور غیر مستقیم اشاره کردید چند جا که کار کرد قدمها ۲ سال زمان میبره، به نظر من حداقل ۵ سال لازم هست تا منظم و سلولی ۱۲ قدم کار کرد حتی در امریکا سالی ۲ قدم کار میشه، به نظرم هفته ای بیش از ۵ سوال رو کیفیت تاثیر میگذره میشه لطفا نظر خودتون در رابطه بگید

    • می دونی مهدی جان ، باید برنامه رو خیلی ساده گرفت ، در عین حال که جدی کار می کنیم … واقعیت اینه زیاد کش دادن قدمها باعث میشه از کلی ابزار محروم بشم ، بعضی وقتا هم سلولی کار کردن باعث میشه دانش زده بشیم و اصل ماجرا رو فراموش کنیم …
      من تا روزی که زنده ام وقت دارم رو قدمها کار کنم ، چرا باید سخت بگیرم یا کش بدم … فقط بهترین سعی و بیشترین کوشش ، همین …

      • ممنون اقا ارام جان
        من سوال اول پاک کردم بعد ارسال به خاطر غلط املایی ولی پاک نشده بود
        خیلی ممنون تشکر راهنمایی خوبی بود
        چون قدم سوم یک ماه بستم ترس داشتم خواستم برم از اول سه شروع کنم که با صحبت شما اوکی شد الان یک سال قدم کار میکنم و قدم سه رو تمام کردم پشت قدم چهار موندم

        • برای اینکه خیالت رو راحت کنم در مورد قدم قدیما برات میگم … قبلش بگم مهم تر از نوشتن ، کارکردن و عملکرده … در قدمهای قدیم هر قدم چند تا دونه سوال بیشتر نبود که مفهوم قدم رو میرسوند ، مثلا قدم هفت ، هفت سوال بود ! ولی می دونی برای چند نفر کار کرد !!! چقدر از اعضای قدیم با این قدمهای ارزشمند شروع کردن …
          غلط املایی ها رو هم نگران نباش ، خودم اینجا درستش می کنم 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *