نشانه ی روز :

سوال 38 قدم چهار / ترس از آزارشدن یا صدمه خوردن ، چگونه بر روی دوستیها و روابط رومانتیک من اثر گذاشته است ؟

در مورد ترس خیلی گفتیم … اما حالا سوال داره یه ترس رو بهمون معرفی می کنه که در روابطمون تأثیر میذاره ! ترس از آزار شدن و صدمه دیدن .

اگه یادتون باشه ترسها رو به سه دسته ی ترس از دست دادن ، بدست نیاوردن و از ناشناخته تقسیم کردیم (رو چه حسابی و طبق کدام مرجع ، خودمم نمی دونم 🙂 آرامه دیگه) و این نوع ترس در رابطه تقریبا شامل هر سه تاش میشه …

بعید میدونم کسی باشه که با توجه به سلامت عقل توپی که ما در گذشته داشتیم ، در ارتباطاتش خسارت نخورده باشه و دچار آسیب نشده باشه (بماند چقدر به دیگران صدمه و آسیب زدیم که میذاریم برای قدم هشت و نه ) … در ارتباطاتمون احتمالا دردهای زیادی رو تجربه کردیم … دستم به توضیح اضافه دادن نمیره که بشینی و توی ذهنت یک لحظه یه مرور بکنی و خودت تاریخچه ی روابطت رو بالا بیاری …ما تبدیل شده بودیم به اونا که عاشق شعرای پشت کامیونی هست ! مث دوستی با هر که کردم … و چون درک درستی از بیماریمون و نقش خودمون نداشتیم باعث شده بود نسبت به رابطه و دوستی در کل نگاهمون نگاه مارگزیده باشه …

اما امروز باید جور دیگه ای نگاه کنیم ، امروز ما با نگاه قدم چهاری دیگران رو مسئول اتفاقات بد زندگیمون نمی دونیم . امروز فهمیدیم توقعات ، رفتارها ، انتخابها ، افکار و برخوردهای من اون روابط رو برقرار و به اونجا کشوند !

بهتر که توضیح بدم روابط من چند دسته بود : روابط از بیخ غلط ! (جمله بندیم رو عشقه) … یعنی رابطه با آدم نادرست که طبعا نتیجه ی نادرست می داد … بعضی وقتها خودم هم از روابط گذشتم وحشت می کنم ، که آدمی که امروز اگه بگن برو از بیست متریش رد شو ، عمرا بخوام چنین کاری بکنم ، وسط خونه زندگی من چیکار می کرد ؟! آدم خائن ، دزد ، دروغگو و … رو به رفاقت یا رابطه ی رومانتیک برمیگزیدم ، بعد انتظار وفاداری و پاکدستی و صداقت و … داشتم ، خوب این خانه از بیخ ویران بود !!! (بیخ همون پای بست است ! )

در مواردی هم آدمهای خوب که وارد زندگیم شده بودن (که اونا با خودشون می گفتن من با این آدم دیوانه چیکار می کنم !!! ) رو با بیماریم ، نواقصم ، خودمحوریم ، توقعات بیجا ، توهمات بی جا ! رفتارهای بر پایه ی اراده ی شخصیم چنان آزار میدادم که متواری میشدن و بعد احساس می کردم لیاقت من رو نداشتن و قربانی منم !!!

خوب این ترسها به جون من نشسته و طبیعیه که بیماری ازشون بخواد سو استفاده بکنه ،ممکنه بر اساس این ترس از برقراری روابط جدید بخوام اجتناب کنم ، یا بدتر از اون ، دست پیش بگیرم که پس نیافتم و با ترس و بدبینی در روابط امروزم رفتار کنم ! اما واقعیت اینکه نباید یادم بره که بقول شاعر عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه سرشت. که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت !!! ربطی نداشت ؟! می دونم !  آره دیگه ! قرار نیست که وقتی گنه کرد در بلخ آهنگری ، به شوشتر بزنی گردن مسگری ! حالا بهتر شد !  یعنی گذشته ی تو امروز هم تکرار بشه !

یادمون نره امروز به ابزار برنامه مسلح هستیم ! امروز اون آدم بی دفاع با اشتباهات فاحش نیستیم ! امروز حق انتخاب رو خداوند بهمون هدیه داده ! امروز بیماری برای من تصمیم نمیگیره ! امروز حمایت نیروی برتر رو دارم …

میان نوشت : از آنجا که بقول حضرت مولانا در جهان هر چیز چیزی جذب کرد/ گرم گرمی را کشید و سرد سرد  قاعدتا دوستان من در گذشته از جنس بیماری خودم و آینه ی من بودن و خبر خوب اینه دوستای امروز من می تونن از جنس بهبودی و به رنگ خدا باشن !

خوب امروز انتخابهام می تونه از روی بهبودی باشه و هر کسی رو به زندگیم راه ندم ! امروز ابزار مشورت قدم دوم رو دارم ، امروز درکم از بیماریم و خودمحوریم در قدم یک کمک می کنه دیگه در روابطم زیادی غیر قابل اداره نشم ، امروز خدامحوری قدم سه می تونه چراغ راهم در ارتباطاتم باشه … و در آخر نگاه قدم چهاری اصلا یه چیز دیگست … امروز توقعات و انتظاراتم از آدما واقع بینانه تر میشه … دیگه نمی ترسم و به قول فقط برای امروز به روابط تازه ام و آنها که پاک زندگی می کنند فکر خواهم کرد ! امروز در روابطم دستان گرم خدا رو احساس می کنم …

 

پی نوشت : امروز یکی از پر تکرار ترین و بزرگترین شکرگزاریهای روزانه من بابت روابط شگفت انگیزیه که خداوند در مسیر بهبودی بهم هدیه داده ، اگر چه از کمیت روابط گذشتم کاسته شده (که شاید بخاطر درون گرایی منه ) اما کیفیت بی نظیری که در روابط دوستی و رابطه ی رومانتیکم در بهبودی وجود داره زندگی من رو به بهشتی زمینی تبدیل کرده . اگر اینجایی و داری این درک رو می خونی بخاطر اینه که سالها پیش یکی از دوستان و استادانم پیشنهاد نوشتن این سایت رو به من داد ! (تصور کن یه رابطه ی الهی چه تغییراتی در زندگی چقدر آدم میتونه ایجاد کنه ) … امروز حس رضایت و شادی و بسیاری از احساسات خوبم رو از این بابت دارم که از روابط تازه نترسیدم و رابطه هام رو هم به خدا سپردم … خدا هم که کار نمی کنه ، شاهکار می کنه … امروز هر کدام از دوستانم برای من حکم معلم معنوی رو دارن و من رو به یا مسیر معنویم و خداوند میندازن … براتون روابطی الهی و شگفت انگیز آرزو می کنم .

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

4 comments

  1. اقا ارام جان سلام
    در لیست رنجشها قدم چهار
    ایا رنجشهای که بخشیده شده اند و الان هیچ مشکلی با اون نداری رو هم باید نوشت؟
    مثلا رنجشی ایجاد شده بعدش طرف شدیدا جبران کرده
    یا بعضی از رنجشهای الکی از پدر و مادر در دوران کودکی که داشتیم

    • توی نشریات داریم اگه اشتباه نکنم … اگه چیزی به ذهنم میرسه پس حتما ارزش نوشتن داره … من زمانی یه رنجش رو کاملا رها کردم که دیگه وقتی اسم رنجش بیاد نیاد جلوی چشمم … از طرفی نوشتن هیچوقت ضرری نداشته …

  2. سلام وقت بخیر آقا آرام گل واقعا ممنون از تجربه های ناب و زیباتون واقعا تجربه های شما باعثدمیشه آدم‌متوجه سوال ها بشه واقعا سپاسگزارم از اینکه وقتتون رو گذاشتید تا ما تاره وارد ها یه چیزی یاد بگیریم.و البته اگر مقدور هست شماره تماس بگذارید تا بتونم با شما در مورد یه موضوعی مشورت کنم .یا اگر مایل باشید من‌شماره تماس بزارم فقط یک پیام بدید من زنگ میزنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *