نشانه ی روز :

سوال 19 قدم یک / من دقیقا در مقابل چه چیزی عاجزم ؟

خوب برای درک مفهوم بحث عاجز بودن بهتره از این شروع کنیم که اصلا ما در مقابل چه چیزهایی عاجزیم ؟ عاجز (powerless) که شخصا با ترجمه ی فارسیش چندان موافق نیستم ، چون در فارسی عاجز بودن رو همردیف یک سری صفات منفی قرار میدن و اصطلاح بکار برده شده در نسخه ی انگلیسی بیشتر برای من ضعیف و ناتوان رو زنده می کنه ! از بحث ترجمه ای که بگذریم من در مقابل چه چیزهایی ناتوان هستم ؟ در مقابل چیزهایی که از کنترلم خارج هستن و کنترلشون مال من نیست و در مقابل چیزهایی که زورم بهشون نمیرسه و از من قدرتمند ترن ناتوانم .

حالا در زندگی من که این بیماری رو دارم و این شیطان درونم دائم درون پچ پچه چه چیزهایی کنترلشون دست من نیست ؟  بزرگترینش ذهنم !!!!!  اما این ذهن رو پس چی کنترل می کنه که کنتزل اونم دست من نیست ؟ بیماریم ! حالا این ذهن و این راننده ی نابکارش هر چیزی رو که سر راهم قرار بدن هم من در مقابلشون ناتوانم … مثل نواقص ، مثل افکار بحران زا ، مثل وسوسه ، مثل احساساتی که صادر می کنن مثل ترس ، رنجش ، گناه و خجالت !

حتی من دیگه در مقابل یک سری شرایط بد جور ناتوانم …عاجزترین حالت من عجزم در مقابل عادت مصرفیمه ، چه سیگار ، مواد ، پرخوری یا شهوب باشه …

یادتونه از توپ ،یار و زمین بازی حرف زدیم ؟ من در مقابل اینا بد جور عاجزم … چون این چیزها شیطان قدرتمند بیماری رو در من زنده می کنه و فرمون رو در دست می گیره …

خوب گفتم در مقابل نواقص هم عاجزم ، من حتی در مورد توپ ، یار ، زمین بازی نواقصم هم عاجزم !!!

حشت نکنید .اقرار به اینهمه عجز و ناتوانی یک دروازه ی بسیار قدرتمند رو به روی ما باز می کنه ! بذارید بیشتر توضیح بدم تا مشتاقانه تر برید و ببینید دیگه در مقابل چه چیزهایی عاجز هستید … ولی قبلش یه مثال بزنم .

فکر کنید در جایی قرار دادید که یک دیوار بتنی تنها مسیری که دارید رو بسته …. اگه در مقابلش توهم احساس توانایی داشته باشیم چی میشه ، شروع می کنیم اول لگد زدن ، پاها که داغون شد مشت زدن ، شاید با کله سعی کنیم خوردش کنیم ، شاید با چنگالامون بخوایم بکنیمش … اینجا چی به ما کمک می کنه ؟ اولین کار اقرار به ناتوان بودن در مقابلشه … تا من مشغول مشت و لگد زدنم فقط در حال آسیب زدن به خودمم و کشتن وقت (این بزرگترین و ارزشمندترین داشته ی من ) هستم ، همینطور فرصت طی کردن مسیر و لذت بردن از باقی راه رو از خودم می گیرم . احمقانه نیست ؟ راه حل اینه که اول اقرار کنم که با دست خالی عاجز و ناتوانم … بعد نوبت پناه بردن به کسانیه که کمکم کنن ، بعد کمک گرفتن از ابزار این کار و حتی بعد از همه ی اینهاگاهی کنار نشستن و سپردن کار به متخصص این کار که قدرتمندترین راه رو برای شکستن این سد بلده و بهترین ابزار و نیروها رو داره …

فکر کنم ماجرا رو متوجه شدید … من به تنهایی در مقابل بیماری و کلیه ی شاخه هاش عاجزم … و بیماری با توهم دانایی و توانایی تا به حال به اسم من خراب کاری های زیادی در زندگیم کرده … حالا وقتشه بگم نه می دوتم ، نه می تونم … من دست تنها عاجزم و با کمک گرفتن از ابزار روحانی دوازده قدم ، با کمک گرفتن از کسانی که این راه رو طی کردن ، با کمک گرفتن از نشریاتی که ابزار رو به من میدن و در آخر با کمک گرفتن از قدرتمندترین قدرت عالم می تونم این بیماری رو در نقطه ای متوقف کنم و به مسیرم برسم …

حالا کلی مثال و سوال پیش رومونه که عجز رو بخوبی درک خواهید کرد . فقط باید بدونیم برای رسیدن به قدرت باید از مسیر اقرار به عجز بگذریم … ما به تنهایی عاجزیم .

 

دل نوشت (کشف جدید) …  اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً …

 

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

About آرام

آرامم ده ساله که به زمین آمدم ... و پیش از اون سالها در دنیایی از تاریکی به سر می بردم .

4 comments

  1. همین اقرار به عجز باعث اصل روحانی تسلیم میشه

  2. من فهمیدم با اقرار کردن زمینه رشد من فراهم میشه لازم نیست دیگه درد بکشم بیماری من در روشنایی (اقرار ) از بین میره .
    ممنون آرام جان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *