نشانه ی روز :

سوال 22 قدم یک شخصیت من چگونه هنگامی که از روی بیماریم عمل میکنم تغییر میکند(برای مثال:متکبر می شوم؟ خودمحور می شوم؟ پست و فرومایه می شوم؟ به حدی فرمانبردار و بی اراده می شوم که دیگر نمی توانم از خود حمایت کنم؟ سوء استفاده گر می شوم؟ مظلوم نمایی می کنم؟ )

اول ببینیم شخصیت چیه ؟ یه سر به ویکی بزنیم :

شخصیت (به انگلیسی: Personality)را می‌توان آن الگوهای معین و مشخصی از تفکر، هیجان و رفتار تعریف کرد که سبک شخصی فرد را در تعامل با محیط اجتماعی و مادی‌اش رقم می‌زنند. عبارت دیگر شخصیت شامل ویژگی‌های نسبتاً با ثبات و پایدار است که شخص رو با اون تعریف می کنن .

اما انگار برای من این داستان فرق می کنه ! در طول زندگیم شخصیت من بارها تغییر کرده ، عوض شده ، سوئیچ شده انگار شخصیت من مایع بوده و در هر ظرفی شکل خودش رو گرفته ، هر جا قرار گرفتم شکل اون جو و مکان رو گرفتم … خودم رو جاهایی به یاد میارم و با تیپهایی به خاطر میارم که باورش هنوزم برام سخته که اون من بودم ؟! من اونجا و با اون آدمها چیکار می کردم ؟ و چطور تونستم هم تیپ و هم کلام اونها بشم ؟!!

با روشنفکرا روشنفکر می شدم ، با لات ها لات میشدم ، با افسرده ها افسرده میشدم با سرخوشها سرخوش … اصلا انگار چیزی به نام الگوی معین برای شخصیت من بی معنی بود !  اصلا انگار شخصیت برای من تعریف ثابتی نداشت ، ولی چرا ؟! بقیه ی آدمها ، یا بهتر بگم آدمهای عادی چطوری هستن ؟

در واقع یه آدم عادی کسیه که نگاهش ، جهان بینیش ، ارزشهاش ، اعتقاداتش ، الگوهای رفتاری ، الگوهای فکری ، سبک زندگیش مشخصه و داره طبقش زندگی میکنه و بهش پابنده …

اما من در وجودم یک بیماری دارم که وقتی فعال باشه و بهش بها بدم ، اونوقت فرمان زندگی ، رفتار ، افکار ، گفتار و در کل شخصیت من رو بدست میگیره . من تبدیل میشم به آدمی که بیماری میگه ، کارهایی رو انجام میدم که اون میخواد و خوب می دونم بیماری من (اون شیطان وسوسه گر پنهان ) که چیز خوب از من نمی خواد ! شروع می کنه تبدیل کردن شخصیت من به شخصیتی بیمار گونه و اسیر و ضعیف … من رو برنامه ریزی می کنه برای حرکت به سمت ضعف ، نابودی و خسارت …

پس شخصیت من بعلت ناتوانیم در مقابل بیماریم ثابت نیست (این رو همسران و اطرافیانمون خوب میدونن ) من یک شخصیت با بهبودی دارم ، ثابت ، دوست داشتنی پر از ارزشها و اعتقادات قشنگ ، اخلاقای خوب و … و یک شخصیت نا پایدار و مخرب دارم که هر بار یک جور بروز می کنه …

حالا که من انقدر عاجزم که نمی تونم کنترلی روی شخصیتم داشته پس باید …

اینبار شما بگید … باید ؟…

عاجز عمل کنم .

عاجز عمل کردن یعنی ادای آدم های توانا رو در نیارم (آخه کدوم توانایی وقتی من حتی شخصیتم هم دست خودم نیست )  ، سرم رو بندازم پایین و با اقرار به ضعیف بودنم در مقابل این بیماری ، کمک بگیرم … از برنامه ، از راهنمام ، از قدمها ، از اصول روحانی و جلسات …. یادمون نره ، قدرت ما در کمک گرفتنه … قدرت ما در اقرار به ناتوانیمون در مقابل بیماریه …

اند نوشت (کشف جدیدتر:-)) راستی عزیزانم ، بخش نظرات سایت فعاله ، و دوست دارم نظراتتون ، درکهای شخصیتون رو زیر پست ها داشته باشم و این سایت بشه گنجینه ای از درکها و تجربیات شما عزیزانم …

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

Check Also

پایان قدم ششم و آغاز قدم هفتم

به لطف خدا قدم شش رو تموم کردیم، این قدم برای من مثل فروردین شد …

3 comments

  1. تا عاجز عمل نکنیم کمکی هم در کار نیست ایول

  2. بله کاملا گویا منم همینطور و اگه هروز به خودم نرسم بیماری کارمو درست می‌کنه این روزها تنبلی روم کار میکنه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *