نشانه ی روز :

سوال 31 قدم یک / آیا بر روی داشتن روش شخصی ام اصرار می کنم؟ این اصرار چه اثراتی بر روی روابط من گذاشته است؟

 توی کتاب قدم فارسی این سوال به صورت اصرار بر روی خواسته ها نوشته شده و من رجوع کردم به نسخه ی انگلیسی و اصلی قدم و شگفت زده دیدم بحث اصلا در مورد خواسته ها نیست و در مورد اصرار روی انجام کارها با روش شخصی منه ! الان که سوال به صورت اصلیش(نسخه انگلیسی) برام روشن شد ، خودم هم انگار اولین باره که دارم به این آگاهی جدید نگاه می کنم و حس عجیبی از هیجان دارم … مثل کسی که یک دفعه دلیل کلی از گیر و گرفت هاش براش روشن شده باشه … بیاید با هم به اشتراکش بذاریم .

خوب ، به رسم اوایل کارکرد قدم ، کله ی منی که یه کم هم توی انکارم و هنوز دنبال تفاوتهام و یه ذره هم احساس همه چی دانی می کنم میگه خوب این که خیلی خوبه ، من روی خواسته هام اصرار می کنم ! روی روش شخصیم اصرار می کنم و دمم هم گرمه ، اصلا برای رسیدن به خواسته ها پشتکار و خواستن و داشتن روش شخصی که خیلی هم خوبه … cool

خوب به این فکر کن که الان کجاییم ؟ توی کارکرد قدم یکم ، در حال شناخت بیماری کشنده ای که درونمه و زندگیم رو داغون کرده و در بخشی از سوالات که در حال شناخت بخشهایی از زندگیم و روشهایییه که این بیماری داغون کرده ! پس از موضع همه چی دانی و تفاوت خارج بشیم ..

خوب ، من یه جور کله شقی توی وجودم دارم (که از خودمحوریم که بدنه ی بیماریمه نشأت میگیره) و فکر می کنم که من بهترین راه انجام همه چیز رو می دونم …. من صاحب بهترین راهها برای انجام کارها هستم !cool

خوب مجبورم یه تلنگر بزنم به شما دوست کار بلدم :-) یه نگاه به زندگیمون بکنیم ! لحظات آخری که عاجزانه داشتم آخرین تلاشهام رو برای درست کردن همه چیز به کار می بردم (با همین بهترین راههام ! )رو به خاطر بیارم … بهترین فکر بکر من اونی بود که من رو به اون آخرین لحظه رسوند ! همه ی اتفاقای زندگیم حاصل همین بهترین راههای من بود !!!

بدتر از اون اینکه وقتی با اعتماد به نفس ، حق به جانبی ، نگاه بالا به پایین  در حال خراب کاری بودم ، اطرافیانم رو با نگاه عاقل اندر سفیه نگاه می کردم … هر چقدر التماس می کردن که اشتباهه ، قاطی می کردم و کار خودم رو می کردم … عین راننده اتوبوسی که داره ماشین رو به سمت دره میبره و دردناک تر از عاقبت مسافرا اون اعتماد به نفس و قیافه ی حق به جانب این جناب رانندست ! خوب مسافرها حق داشتن که پایین بپرن ، حق داشتن که از راننده منزجر بشن …

این سوال داره میگه هر وقت که چشمام رو می بندم ، روحیه آموزش پذیری و روشن بینی (که کمی جلوتر با این اصل روحانی بخوبی آشنا میشیم ) رو کنار می ذارم ، با خودمحوری اصرار دارم که با روش خودم کارها رو انجام بدم ، زمانیه که غیر قابل اداره ام ، در حال خسارت زدن به خودم و اطرافیانم هستم .

چه اثری روی دیگران گذاشته ؟ من رو بعنوان یک ادم انعطاف ناپذیر ، کله شق ، پر دردسر ، غیر قابل کنترل به دیگران معرفی کرده ، به دیگران آسیب رسونده ، حال همه رو توی جمعها گرفته

مثال بزنم : اونجایی که توی حتی تفریح و طبیعت همه باید جایی که من می گم برن ، جوری که من میگم بشینن ، آتیش رو با روش من درست کنن و … تصور کن چقدر اون تفریح کوفتشون میشه !

از این به بعد هر وقت دیدم چشما و گوشام رو بستم و دارم کار خودم رو می کنم و نمی خوام حرفای دیگران رو بشنوم . هر وقت دیدم یه چیزی با روش من داره هی خراب و خراب تر میشه و دارم ادامه می دم و به راههای دیگه فکر نمی کنم می فهمم غیر قابل اداره ام .

داشتن روش شخصی به خودی خود بد نیست ! ولی برای یک انسان با بهبودی ، آرام و موفق ! روزی خواهد رسید که ما روش

شخصی خودمون رو برای زندگی داشته باشیم . روشی سرشار از آرامش ، اگاهی و موفقیت ! اما چراغ خطر این سوال اصرار روی خواسته ها و روش شخصیمه ! کی گفته بهترینه ؟ کی گفته روش های بهتری نیست ؟ کی گفته همه چیز باید طبق خواست من انجام بپذیره در حالی که دیگرانی هم در این اتوبوس نشستن ! اصلا توی سنت های دوازده گانه یاد خواهیم گرفت که گاهی خواست خداوند در اشتباه کردن یک جمع وجود داره … تا یاد بگیرن ، تا رشد کنن … پس من بسیاری مواقع آگاه می کنم و رها می کنم و روی روش شخصیم و انجام کارها با راه من اصرار نمی کنم گاهی روشهای دیگران رو آزمایش می کنم … گاهی به دیگران فرصت اشتباه می دم … حتی گاهی به خودم فرصت اشتباه می دم .

 

پی نوشت : پراکنده گوییم برای این بود که منم اولین بار بود این سوال رو با شما کار می کردم و شاید روزی با تفکر و تعمق و تجربه ی بیشتری به بروزرسانی این سوال برگشتم ….

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

Check Also

پایان قدم ششم و آغاز قدم هفتم

به لطف خدا قدم شش رو تموم کردیم، این قدم برای من مثل فروردین شد …

2 comments

  1. سلام آرام جان یعنی وقتی این پاراگراف رو خوندم ترکیدم از خنده اولش فکر کردم کار درستم ولی دیدم که گند زدم بابا منظورم این پاراگراف بود :

    خوب مجبورم یه تلنگر بزنم به شما دوست کار بلدم 🙂 یه نگاه به زندگیمون بکنیم ! لحظات آخری که عاجزانه داشتم آخرین تلاشهام رو برای درست کردن همه چیز به کار می بردم (با همین بهترین راههام ! )رو به خاطر بیارم … بهترین فکر بکر من اونی بود که من رو به اون آخرین لحظه رسوند ! همه ی اتفاقای زندگیم حاصل همین بهترین راههای من بود !!!

    دمت گرم عزیزم عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *