خوب ، یکی از رزرواسیون ها و به قول کتاب دستاویزها و بهانه هایی که در صورت کارنکردن این سوال ممکنه در پس ذهن من باقی بمونه اینه که اگه فلان اتفاق بیافته ، یا فلان شرایط پیش بیاد دیگه من نمی تونم پاک بمونم و طاقت بیارم … باید بررسی کنیم که آیا شرایطی وجود داره که نتونم پاک باهاش مواجه بشم ، و اگه به آغوش بیماری و مصرف و نواقصم پناه ببرم ، آیا شرایط رو بهتر هندل می کنم ؟
یک جمله از کتاب همیشه آویزه ی گوشمه (نقل مضمون می کنم ) : در مسیر خداوند دردی فراتر از توان ما وجود نداره … و دقت کنید گفتم در مسیر خداوند یعنی این اتفاق وقتی می افته که دارم در مسیر خداوند (بهبودی) زندگی می کنم … و شاید برعکسش هم صدق کنه که بیماری همیشه دردهایی بر من وارد می کنه که خارج از توانمه …
پس جواب این سوال رو خیلی راحت می تونی توی این یک جمله ببینی ، اما نوع دیگه ای به قضیه نگاه کنیم .
آیا ممکنه تا روزی که زنده ام هیچکدام از عزیزانم ، نزدیکانم ، دوستانم رو از دست ندم ؟ چند نفر رو میشناسی که اینطور زندگی کردن (مگه کسایی که خودشون زودتر رفتن !) و مرگ بخش طبیعی از فرایند زندگیه و روزی ما هم در اغوشش خواهیم کشید .
آیا میشه توق داشت در طی صد سال زندگی شما، هرگز مشکل پیش نیاد ، چالش نباشه ، درد نباشه ، هیچ سیلی ، زلزله ای ، حادثه ای … ! از صمیم قلب میخوام که هیچکدام از اینها رو به چشم نبینید و هرگز در مدارشون قرار نگیرید (اما اخطار میدم که تجربه ی من نشون داده اگه یکی از اینها رو بهانه و دستاویز مصرف قرار بدید ، بیماری با همون نیروی غریبش خارج از ما مطمئنا اونها رو به سمتتون جذب می کنه … ترسیدید اما خوب این درک شخصی منه … چه کنم ) ، اما زندگی روال طبیعی خودش رو داره و هر انسان پخته ای صدها چالش و مسئله ی بزرگ و کوچک رو از سر میگذرونه و مجموع اینها میشه زندگی و حاصلش میشه پختگی …
اما آیا اگه من مصرف کنم دیگه مشکل حل میشه ؟ آیا با مصرف همیشه شرایط بدتر نشده ؟ آیا اگه چشمام رو ببندم و سرم رو زیر برف کنم اوضاع بهتر میشه ؟ اصلا مصرف نواقص یا عادتم چه ربطی به مسائل داره ؟ مگه نگفتیم احساسات پیام آوران امین خداوند هستند که می خوان با من صحبت کنن تا چیزی بیاموزم یا تغییری بکنم ؟ (اگه نگفتیم قدم چهار خواهیم گفت ) ، با فرار از اونها هیچ چیزی که تغییر نمیکنه هیچ … همیشه با پناه بردن به آغوش شیطان جز نا آرامی و درد بیشتری رو به جون نمی خریم !!!
بماند که گاهی اصلا این دو تا ارتباطی نداره و فقط بیماری به عنوان بهانه ازش استفاده می کنه و بعد از مصرف می فهمی که چه بلایی سر خودت آوردی و دردی بر درد قبلی اضافه کردی …
(بعنوان مثال بعد مدتها پرهیز پرخوری ، روزی که امتحان سختی داشتم گفتم امروز رو می خورم ، امتحان دارم … به خودم که اومدم ، امتحان تغییری نکرده بود ، ولی من غرق بیماری پرخوریم شده بودم و با خودم می گفتم روزای خوب پرهیزم کجا رفت ؟! چی شد ؟ شکم من به مغزم و امتحان چه ربطی داشت ؟و چقدر درد کشیدم برای این درس … )
پس دوست خوبم ، بخشی از بهبودی من یاد گرفتن برخورد ، هندل کردن ، تجربه کردن هر شرایطیه که در زندگی سر راهم قرار می گیره ، با هوشیاری و پاکی و دست در دست خداوند … بهت اطمینان میدم خداوند هرگز دردی رو به من نمیده که تحمل اون رو نداشته باشم … ولی یادمه خیلی از دوستانم در آغوش بیماری و دست در دست بیماریشون (و با رها کردن دستان خدا) اونقدر درد کشیدن که طاقت نیاوردن و مرگ رو تجربه کردن …
تمرین : زندگی رو با تمام هوشیاری تجربه خواهم کرد ، تمام بهانه هام رو چک می کنم و لیست می کنم ، مکتوب ، روی کاغذ و با راهنمام در میون میذارم ، هر چقدر دور از ذهن باشه !!! (یعنی حتی این بهانه رو : اگه رفتم ژاپن ، آتشفشان کوه فوجی فوران کرد ، عمه ی همسری که الان ندارمش همزمان فوت کرد ، یه شهابسنگ به پام برخورد کرد ، مصرف می کنم رو بنویس و اقرار کن … و رها شو )
نکته : این بهانه ها و رزروها برای تمام نواقص ما هم صادقه … یعنی اگه فلان شرایط بشه دیگه نمی تونم صداقت داشته باشم ، اگه فلان بحث باشه نمی تونم غیبت نکنم ، اگه فلان مورد پیش بیاد نمی تونم از شهوت بگذرم ، اگه فلان مهمونی باشه نمی تونم از پرخوری بگذرم هم شامل این سوال میشه و اگه قدمها رو برای نواقص کار می کنی هم لیست بالا پاسخگوی رزرواسیون بیماری برای نواقص هست .
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps