خوب بخش رنجش تموم شد و در پست بعد قراره ترازنامه بنویسیم … ولی قبلش چند تا مسئله رو دوست داشتم بگم . اول اینکه دقت کردی در صحبتهامون حرف زیادی از بخشش به میان نیومد ! بیشتر رها کردن رنجش بود تا بخشیدن … چرا ؟! برنامه به این روحانیت و هوشمندی چرا منو هل نمی ده جلو تا برم این بندگان خدا رو ببخشم ؟!
چند تا واقعیت وجود داره :
اول منی که تا ده دقیقه پیش دندونم به خرخره ی یه بنده خدا کار می کرد و بیماریم داشت نسخه ی قتلش رو می پیچید ، چقدر آماده ام تا پنج دقیقه ی بعد با قلبی نورانی بگم خدایا منم این بچه ی تو رو بخشیدم ، تو هم ببخشش ؟! قطعا بیماری به محض اینکه اسم بخشش بیاد وحشی میشه و ارزش همون ترازنامه ی ارزشمندی که نوشتم و نقش خودم رو دیدم رو هم از بین می بره ! قدرت بیماری رو نباید دست کم بگیریم و برنامه هم همین کار رو کرده … گفته فعلا نقش خودت رو ببین ، ببین که تو توی اون قضیه چه نقشی داشتی ، توی حمل رنجش چه نقشی داشتی ، توی عدم تحمل و توانایی تجربه ی احساسات چه نقشی داشتی …
نکته ی بعدی : یک ترازنامه ی صحیح و نور آگاهی ای که از اون می تابه قطعا بیش از 90 درصد رنجش هام رو به بخشش تبدیل می کنه ! خصوصا در مواردی که نقش خودم بزرگ تر از اون بنده خدایی بوده که من ازش رنجش گرفتم ، یا مواردی که اصلا قضیه جور دیگه ای بوده و بیماری و ذهن من رنجش رو بوجود آورده … من معتقدم برناممون خیلی اتوماتیک این کار رو می کنه … همونطور که نور برای روشن کردن نیاز به وسیله و فرآیند و پیچیدگی نداره ، نور میاد و تاریکی میره !
نکته ی بعد و مهم تر : پس کی رنجش من تبدیل به بخشش میشه ؟ آیا ممکنه اون افرادی که صد درصد مقصر بودن ، اون افرادی که زندگیم رو داغون کردن رو هم ببخشم ؟! اصلا لازمه ؟! دوست خوبم که برای بار اول در قدم چهارم هستی ، در حال حاضر تنها کسی رو که لازمه ببخشی اون «ذات الهی » خودته ، بله خودت رو ببخش ، اون وجود نازنینی که تمام این سالها بخاطر حمل رنجشها زجر کشید ، اون وجود الهی که بخاطر غبار رنجش آینه ی قلبش از انعکاس نور خدا محروم بود … بقیه ی بنده هاش رو بذار به وقتش !
ولی واقعیت اینه که برای تبدیل شدن به اونی که باید باشم لازمه که یه روزی ببخشم … اما در چه فرآیندی ؟! اگه الان تونستی ببخش و دعا کن و رها کن ، اما برنامه فرایند بخشش رو گذاشته برای قدم هشت ، نه و ده ! یعنی چی ؟! یعنی بعد از اینکه در مورد وجود خودم ، نواقص اخلاقیم ، عجز عظیمی که در مقابل این نواقص دارم و اینکه فقط خدا می تونه کمکم کنه فهمیدم … وقتی که رفتم و یه لیست بلند بالا از دسته گلام نوشتم که در طول زندگیم به چه کسایی خسارت زدم ! (چیزی که عوض داره گله نداره ! ) حالا نوبت منه که ببینم چه کسایی از من رنجش دارن ! من چیکارا کردم با خلق خدا و بعد از اون در قدم نهم وقتی با مشورت راهنمام دونه به دونه رفتم و درخواست بخشش کردم … تلاش کردم که جبران کنم … درک کردم چقدر نیاز به بخشش دارم … درک کردم من آدم بدی نبودم ! فقط اشتباهی بودم !
باید به این حال برسم تا درک کنم چقدر نیاز به بخشش دارم … تا درک کنم اون بنده خدایی که اونقدر به من ظلم کرده هم اشتباهی بوده … اونم یکی از بچه های خدا بوده که پاک به دنیا اومده و در شرایط اشتباهی ، با انتخابای اشتباهی تبدیل به اون کسی شده که تو رو آن چنان آزار کرده … وقتی می بخشم در حقیقت اون رو نمی بخشم ، دارم خودم رو می بخشم ، دارم اون ذات الهی درونم رو می بخشم که به واسطه ی قضاوت و رنجش اونقدر زجرش دادم ، دارم خودم رو در وجود اون فرد می بینم ، اون منی که می تونست روزی جای اون باشه ، دارم خودم رو می بخشم بابت اونهمه غبار که روی قلبم نگهداشتم تا نور الهی در قلبم منعکس نشه … بله دوست عزیزم … من نیاز دارم به بخشش ، نه اون بنده خدای دردمندی که شاید هنوزم در خواب غفلت باشه … بخشش هم عین رنجش تاثیری در طرف مقابل من شاید نداشته باشه ، اما در من خیلی تاثیر داره … بخشیدن تایید کار اون نیست ، دمت گرم گفتن نیست ، شاید گاهی اصلا لازم نباشه اون خبردار بشه که ما بخشیدیم ، اصلا قرار نیست ببینیمش یا به زندگیمون دعوتش کنیم ! … بخشش یعنی می دونم تو هم یکی از بچه های خدایی که ناآگاهی که چنین خطایی کردی و مثل من هنوز فرصت نکردی که درک کنی چقدر زندگی در ناآگاهی عذاب آوره
حتی من این رو هم قبول ندارم که می گن اگه طرف لایق بخشش نیست ، تو لایق آرامشی … بخش اولش رو دوست ندارم ، وجود ما قراره سرشار از نور الهی بشه ، مگه نیروی برتری که قراره بشم آیینه ی اون ممکنه کینه و نفرت داشته باشه … همه ی ما لایق بخشش هستیم … وقتی اون رو می بخشم ، در حقیقت دارم خودم رو می بخشم و رها می کنم …
توی قرآن 114 بار گفته شده بسم الله الرحمن الرحیم .. به رحمان و رحیم فکر کردی … از کلمه ی رحم میان … تصور کن اگه خداوند مثل من و تو قرار بود کینه و رنجش به دل بگیره ، با اون حجم خطا و خسارتی که در زندگیمون زدیم الان باید چه حالی داشتیم ؟!
برای خودمون آرزو می کنم قلبمون آیینه ی انوار الهی باشه … آرزو می کنم جای تمام رنجشها و کینه ها رو نور عشق بگیره … آرزو می کنم سبک بار باشیم و عین بالن هر چقدر این بارها رو پایین می ندازیم سبک بارتر به بالا سفر کنیم و به کوچیکی مسایل زیر پامون بیشتر پی ببریم …
در آخر هم یه بخش از کتاب فقط برای امروز رو در مورد این بحث میذارم بخونیم .
«هر وقت خطایی صورت گرفته باشد، برنامه روحیه بخشش را به ما می آموزد.»
کتاب پایه
***
در NA شروع به برقراری ارتباط با دنیای اطراف خود می کنیم. دیگر در انزوا زندگی نمی کنیم. اما رهایی از انزوا بهای خود را دارد: هر چه بیشتر با دیگران ارتباط برقرار کنیم، بیشتر متوجه تجاوز دیگران به حقوق خود می شویم. اغلب در چنین شرایطی رنجش به وجود می آید.
رنجش ها چه توجیه شده باشند یا خیر، برای بهبودی مداوم ما خطرناک هستند. هر چه بیشتر رنجش ها را در دل نگاه داریم، تلخ تر می شوند و سرانجام ما را مسموم می کنند. برای پاک ماندن، باید جهت رهایی از رنجش ها توانایی بخشش پیدا کنیم. ابتدا این توانایی را با کارکرد قدمهای هشتم و نهم به دست می آوریم و سپس آن را با انجام منظم قدم دهم سرزنده نگاه می داریم.
گاهی اوقات وقتی برای بخشش تمایل نداریم، باید به یاد بیاوریم که خود ما نیز روزی به بخشش فردی دیگر احتیاج پیدا می کنیم. آیا همه ما در مواقعی کاری را انجام نداده ایم که از انجام آن عمیقاً پشیمان شده ایم؟ و آیا وقتی دیگران عذرخواهی صادقانه ما را می پذیرند، تا اندازه ای التیام پیدا نکرده ایم؟
وقتی به خاطر می آوریم که همه ما حداکثر تلاش خود را انجام می دهیم، پرورش روحیه بخشش کمی آسان تر است. روزی هم ما به بخشش نیاز داریم.
***
فقط برای امروز: رنجش های خود را رها می کنم. امروز، اگر مورد آزار قرار گرفته ام، بخشش را تمرین می کنم و می دانم خود من هم به بخشش نیاز دارم.
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
سلام آرام
1. اگه کسی رو که می گی ببخش و لازم هم نیست خبردار بشه، اما من کماکان باهاش ارتباط دارم چی ؟ ( از اونها که قطعا می دونم دلیل رنجش اونه)
2. من میتونم یک نفر از لیست رنجش هامو الان از خودم دور کنم(دقیقا همین روزها به شدت درگیرشم)
یعنی ببخشمش ولی دیگه باهاش برخوردی نداشته باشم که باز باعث کینه و رنجش بشه این بهتره
یا دیگه عند فروتنی بشم و باهاش کار کنم و ادامه بدم و هی به من صدمه بزنه و من هی ببخشم که مثلا بگم دارم دوری از انزوا رو کار می کنم؟
کدوم بهتره
با این فرض که قطع به یقین تقصیر از اونه( حالا این یکی مورد خاص رو می گم)
یعنی من به این درک و پذیرش رسیدم که ببخشمش
ولی می دونم ذاتش اینه و عوض نمیشه و منم که نمی خوام اصلا اصلاح کنم و در توانم نیست و اصلا قرار هم نیست من اونو تغییر بدم.
چقدر حرف زدم و توضیح دادم
سپاس از لطف بی پایانت
سعید عزیز ، اول اینکه اگه کسی رو بخشیدیم که باهاش در رابطه ایم و اون می دونه ما ازش کدورت داریم و مشکلی با ماجرا نداریم با مشورت راهنما چه اشکال داره که بدونه ما بخشیدیمش ! درمتن منظورم این بود لازم نیست پاشیم بریم سراغ تک تک کسایی که بخشیدیم ! بخشش واقعی یعنی تا این لحظه کاملا صاف صاف و بی حسابیم … از این لحظه شما با تمام عشق و بهبودی که درونته و با مشورت راهنما حق انتخاب داری که روابطت رو انتخاب کنی … اما توصیه ی من اینه که تمام جوابهات در بخش روابط قدم چهارم هست … مثل سوالی که می پرسه آیا رابطه ای رو که امکان اصلاح داشت قیچی کردی ؟! یا اون سوال که می گه آیا از روی اجبار خواستار ادامه رابطه ای شدی ؟ … پس تا روابط صبوری کن …
سپاس
باز هم صبر
خیلی هم عالی