نشانه ی روز :

سوال 19 قدم چهار / رنجشهای من چگونه بر روی روابطم با خود ، دیگران و نیروی برتر تأثیر گذاشته ؟

چقدر سوال زیبایی … یادتونه آخر خط بیماری کجا بود ؟! یأس و انزوا … حالا ببینیم رنجش داره ما رو به کجا هدایت می کنه ؟! بعله ! (غلیظ تر از بله ! ) ، همونجا ! رنجش ها هم من رو به سمت یأس و انزوا هدایت می کنن ..

از طرفی نمی دونم گفتم یا نه ، کیفیت زندگی هر انسان رو سه ارتباط تعیین می کنه :

ارتباطش با خودش ، ارتباطش با دیگران و ارتباطش با نیروی برترش … 

و رنجش یعنی خراب کردن این سه ارتباط ! دلی که سراسر احساس مورد ظلم واقع شدن و مظلوم نمایی و رنجش و کینست چطور می خواد عاشق خودش باشه ؟ دلی که غبار کینه و رنجش توشه چطور می خواد نور خدا رو بتابونه ؟ و رنجش ها چقدر ساده ارتباطات ما با دیگران رو قطع می کنن … 

عزیزان دلم توی بحث روابط دقیقا به این بحث و ارزش ارتباطات می پردازیم ، اما چون اینجا هم مهمه یه کم میگم : روابط خوتون رو دست کم نگیرید ! یک رابطه اشتباه می تونه انسان رو تا ته ته ته جهنم هدایت کنه و یک رابطه ، تنها یک رابطه ی صحیح می تونه انسان رو تا خود خدا بالا ببره … و کار بیماری قطع کردن احتمال وجود هر رابطه ی سالمیه که ما رو بالا می کشه … بیماری ما رو تنها می خواد … و وای به روزی که باهاش تنها بشیم …

توی رنجشهام می تونم بررسی کنم که اون رنجش من رو از چه کسانی دور کرد ، چه تاثیری در روابطم داشت ؟ از طرفی از وقتی شروع به حمل اون رنجش کردیم ، نسبت به خودمون چه احساسی داشتیم ؟! اون خنجرهایی که در طول سالیان به قلب خودم فرو کردم چه تاثیری در رابطه ی من با خودم داشت ؟ از طرفی اون روح نا آروم و زخمی چه رابطه ای با خداوند برقرار کرد ، اون بیماری که سوار بر قایق رنجش شده بود و در دلمون پارو می زد چقدر تقصیرها رو انداخت گردن خدا ، اصلا اجازه می داد که نور خدا به این دریای طوفانی بتابه ؟! 

پی نوشت :یه همزمانی جالب ، یکی از عزیزترین استادانم یه دوره برگزار کردن بنام از رنجش تا بخشش که البته فکر کنم امروز اخرین فرصت ثبت نامشه و دقیقا میخوان این داستان رو برای شاگرداشون باز کنن … و همین الان استوریاشون رو دیدم که با این مطلب میخوند ، میذارمشون اینجا

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

5 comments

  1. مثه همیشه بی نظیر
    کور از خدا چی می خواست
    دو چشم بینا
    تو چشم مایی آرام

  2. چه جالب من یکی که فکر میکردم همه بد بختیهای زندگیم گردن خدا و دیگران مخصوصا پدر و مادرم که البته این دوتا امروز تبدیل به عشقای من شدن جونم به جونشون وصله هرچی بیشتر احساس بی ارزشی میکردم و از خودم رنجش میگرفتم تصمیم میگرفتم مواد بیشتری ، دزدی بیشتری ، شهوت رانی بیشتری و… خودمو نابود کنم وقتی تو آینه به خداقسم به خودم دقت میکردم میگفتم هدف از آفریدن من چی بود و آخر با یه کلمه به خودم تمومش میکردم کثااااااااااااافت تو لجنی …
    ولی خدا شاهده الان عاشقانه خودمو دوست دارم ترک نیکوتین کردم پیاده روی میرم پر خوری نمیکنم با آدمای موفق میگردم دوستای بهبودی رو انتخاب میکنم که وصل به اصول برنامه هستن و بوی خدا میدن و… اینها یعنی خودمو دوست دارم .
    یه جمله که همیشه همسرم تکرار میکنه میگه انگار اون مهدی رو طلاق دادم با یه مهدی دیگه ازدواج کردم و من ذوق میکنم چون بیماری من میگه تو هیچ تغییری نکردی تو همون مهدی
    اینم از لطف خدا و کمک شما دوستان خوبمه دوستون دارم

  3. محمد استادرضا

    استاد عرشیان عزیز .ب تمام همدردهای عزیزم این دوره بی نظیر استادو پیشنهاد میکنم و بعداز این دوره کتاب نیمه تاریک وجود از خانم دبی فورد رو پیشنهاد میکنم ک اونم یک خانم بسیار بزرگ و همدرد خودمون بوده.

    • عادت کردم رد و تایید نکنم ، ولی نظر شخصی خودم هم اینه که کمک بزرگیه در راستای قدم چهار … کتابی هم که معرفی کردید برای قدم چهار و شش و هفت عالیه …. ممنون از حضورتون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *