خوب می دونیم که قدمها معمولا نمیان تو چشامون نگاه کنن و بگن چی بکن و چی نکن ، با همچین سؤالاتی خیلی زیر پوستی اینکار رو می کنن … خوب رک و پوس کنده داره میگه عزیز من ، اگه قراره رابطه های سالم وارد زندگیت بشه باید عوض بشی ! باید رفتارت رو تغییر بدی …
حالا بریم سراغ چطور عوض کردن رفتار ! خوب چطور نداره ، عوض کن دیگه ? اما سوال میگه چگونه ، یعنی کیفیت چیزایی که باید عوض کنی رو مرور کنیم …
همینجا یه جمله ی طلایی بگم : اگه میخوای آدم حسابی وارد زندگیت بشه ، باید آدم حسابی باشی ! اگه رابطه ی طلایی می خوای باید قلبت طلایی بشه … مردم آینه های قلب من هستن !
اول اینکه باید از بهبودیم کمک بگیرم ، یعنی دست از الگوهای گذشته بردارم … الگوهای گذشته از باورهای گذشته سرچشمه گرفته بود ، پس باورهای جدیدم رو باید با باورهای گذشته جایگزین کنم و این با آگاهی ، تکرار و تمرین ممکنه … مثلا قبلا باور داشتم همه باید در خدمت من باشن ، حالا باید متوجه باشم رابطه یک مسیر دو طرفست و من نیز باید در خدمت دیگران باشم ، باید عشق بورزم ، باید خدمت کنم …
از بهبودیم کمک بگیرم یعنی اصولی رو که یاد گرفتم در رابطه هام جاری کنم ، صداقت ، روشن بینی ، پذیرش ، فروتنی ، ایمان ، امید ، سپردن و کلی چیز دیگه ! باید یاد بگیرم که خواست و اراده ی خدا رو در نظر بگیرم … مثلا یکی از مهمترین خواست های خدا اینه که انسانها رو به چشم انسان ببینم ، نه به چشم ابزار … باور شخصی من پا رو فراتر گذاشته که بعدها شاید در موردش صحبت کنم ، کافیه اینجا اشاره کنم که یادمون نره هر انسانی در وجودش روح پاک خداوند رو داره و پاره ی تن خداونده … آیا با این نگاه می تونم از کسی سو استفاده کنم ؟ کسی رو ابزار رسیدن به خواسته های نامشروعم قرار بدم ؟!
امروز باید پای نواقصم رو یکی یکی از روابطم بیرون بکشم ، طمع ، حسرت ، مقایسه ، شهوترانی ، بی تعادلی ، دروغ و … هر کدوم می تونه یه رابطه رو به نابودی بکشونه … از طرفی باید اصول روحانی رو جایگزینشون کنم ، صادق باشم ، متعادل باشم ، فداکار ، مهربان باشم … باید احساس دیگران رو هم در نظر بگیرم ، در عین حال باید یاد بگیرم احساساتم رو بروز بدم !
از طرفی در انتخاب روابطم (پیش از هر چیز) باید از اصولم استفاده کنم ، سلامت عقل رو به کار بگیرم ، نگاهی به ارزشها ، اصول و اعتقاداتم بکنم و ببینم این آدم و این انتخاب در این چارچوب می گنجه ؟
وقتی به این تغییرات فکر می کنم می بینم آنچه که گفتم یعنی یک هزارم انچه برای تغییر در روابط نیازه ! مگه میشه بهبودی رو در یک مطلب و چند صفحه گنجوند … بهتره بگم برای بهبود روابطم باید بهبودی رو پیدا کنم ، باید بهبود پیدا کنم …
و در اخر یه کم دلی هم بگم و از بهترین رفیق هم یادی کنم ! اون رفیقی که رفیقی نداره ولی به قول رضا مارمولک خودش اند رفاقته ! باید ازش یاد بگیرم که چقدر خوب رفاقت می کنه ، چه خوب عاشقی رو بلده … باید ازش یاد بگیرم و سعی کنم شبیهش باشم … یه جورایی اون اند رفاقته ، منم باید ازش یاد بگیرم … باید اهلی بشم …