خوب قراره برای این سفر به درون جستجوگر و بی باک باشم ، اما این دو واژه اصلا یعنی چه ؟
اول بریم سراغ جستجوگر :
تصور کن خواهر یا برادرت میگه فلانی ، یه نیگا بکن ببین جوراب من توی اتاقت نیست … گردنم رو تا حدی که حال دارم می چرخونم ، شایدم فقط چشمامو و می گم نیست … چون برام اهمیت چندانی نداره و یه نگاه کردن کارمو راه میندازه …
حالا تصور کن که نزدیک شبه ، توی جاده ی خیلی خلوت کوهستانی که هوا داره رو به یخبندان میره و صدای زوزه ی حیوانات هم میاد چند لحظه از ماشین پیاده شدی هوایی بخوری و حالا که برگشتی سوئیچ نیست ! در این شرایط چطور دنبال سوئیچ می گردی ؟ من تجربش رو دارم ، مغزت برای زنده موندن التماس می کنه و بعد از گشتن دقیق همه ی جاهای جلوی چشم ، جاهایی رو می گردی که حتی نزدیکشون هم رد نشدی !!! رویه ی صندلیا رو هم در میاری ، کفی ماشینو در میاری ، ممکنه سعی کنی توی موتور رو هم بگردی که مبادا اشتباهی از دستت افتاده باشه زمین ، بعد مثل توپ پریده باشه تو موتور ! حتی محوطه ی پنجاه متری دور ماشین که حتی پاتم اونجا نذاشتی می گردی ، شاید یه گربه ی شیطون سوئیچ تو رو برداشته باشه برده باشه یه گوشه !!! بله این یعنی جستجو و این فرد یعنی «جستجوگر» … و این میشه جستجوی یک جستجوگر …
یه نوع جستجوگر دیگه الان یادم افتاد … یکی از عزیزانم وقتی می خواست گرد گیری عید کنه حتی گرد لوبیاهای داخل شیشه ها و سکه های توی صندوق صدقه و بچه ی همسایه که اومده بود توپشو ببره و گربه های عبوری محلمونم می گرفت 🙂 روی دیوارا و داخل دودکشهای آبگرمکن و بالای کابینت که مکانهای بدیهی بود … امکان نداشت چیزی از چشمان تیزبینش عبور کنه … اینجوری باید درونمون رو بگردیم و جستجو کنیم و به عبارتی گردگیری کنیم …
حالا قراره ما به جستجویی بسیار مهم تر بریم ، جستجوی که فقط جونمون رو نجات نمیده ، بلکه روی زندگی خودمون ، اطرافیانمون و سرنوشتمون تاثیر بسیار زیادی داره … ریشه ی بسیاری از مسایل و مشکلات من شاید در دهها سال پیش من نهفته باشه و تا بحال من جای اشتباهی رو بدنبال ریشه ی مشکلاتم گشتم … در این مسیر باید جستجوگر باشم … اگه بخوام توصیه ای بکنم در مورد جستجوگر بودن ، از پیشنهاد کتاب استفاده می کنم ، هر چیزی که از ذهن من عبور می کنه یعنی ارزش نوشتن در ترازنامه ها رو داره … هر چند به نظرم بی ربط و بی اهمیت بیاد … برای ترازنامه نویسی باید خوب بگردم (و سعی می کنم قبل از شروع لیست ها یک پست رو به نحوه ی نوشتن ترازنامه و تجربه ی خودم اختصاص بدم) در جستجوم در درون ذهن و قلب و زندگیم باید به تمام سوراخ سنبه های پرت و خاک گرفته و فراموش شده سر بزنم … مهم نیست این سوراخ سنبه ها و نقاط پنهان مربوط به سه سالگیم باشه یا همین دیروز … مهم نیست که چقدر فراموش شده یا پنهانه یا روش چند خروار خاک ریختم تا نبینمش … وقت بیرون آوردنه …
خوب به نظر کمی ترسناک میاد …
و همینجاست که باید بگم «بی باک» یعنی چی … بی باک با نترس تفاوت داره ! ما اصلا قرار نیست نترسیم ! ترسیدن از ناشناخته ها کاملا طبیعیه ! بی باک کسیه که علیرغم ترسش به دل مسئله میزنه ! بترس ولی پیش برو ، بترس ولی انجام بده ، بترس ولی با شجاعت هر کاری که لازمه در این قدم برای رهایی انجام بدی انجام بده چون ارزشش رو داره … صبر نکن ترسها برن ،صبر نکن حس راحتی کنی ! حتی صبر نکن آماده تر بشی … آماده تر یعنی با راهنمات تک تک سوالات قدم رو تا اول ترازنامه ها کار کرده باشی و تمام … آمادگی مطلقی وجود نداره برای زدن به دل ناشناخته ها درونم … لذت و راحتی بعد از کارکرد این قدم منتظرته ، نه قبلش … پس دقیقا برای رسیدن به لذت آگاهی و سبکی حاصل از شناخت خودت بترس ولی پیش برو … این آدم میشه بی باک …
پی نوشتار :
دوستان خوبم بی رودربایستی یه چیز رو بهتون بگم ، هیچ کس جز خودم نمی تونه این قدم رو برام کار کنه ، در قدمهای قبلی هر کدوممون یه شیطنتهایی کردیم ، دو خط واسه هر سوال نوشتیم و رفتیم خوندیم ، شاید اصلا سر جلسه از رو دست بغل دستی نوشتیم ، یا یه دفتر قدم قدیمی داریم که از روش کپی کردیم یا از اینترنت کپی کردیم و یا بعضی هامون اصلا دفتر سفید رو باز کردیم و ادای نوشته ها رو دراوردیم و خوندیم که راهنما رو راضی کنیم … (چرا نیشت بازه ؟! ای شیطون جذاب ) … اما قدم چهار اینطور نیست … قدم چهار قدم شخصی توه …
یادمه لیست رنجش دادم به عزیزانی که در خدمتشونم و ده تا دونه نوشتن آوردن گفتن این لیست رنجشهامونه ، ما دیگه رنجش نداشتیم … ازشون پرسیدم بر فرض شما سی سالته ، در این سی سال ماهی سه بار از کسی رنجیده خاطر نشدی ؟! برادر ، خواهر ، مادر ، صاحب کار ، دوست ، مدرسه ، کلاس زبان ، خیاطی ، معلما ، مغازه ، کار … در ماه سه دونه چالشم برا شما نداشته ؟! همین ماهی سه دونه ها میشه 1080 تا رنجش که هشتادتاشم برای سالهای اول زندگی … هزارتا رو که داری !!! من که اگه جستجوگرانه نگاه کنم و فقط تصویر سه بعدی داداش کوچیکه رو بیارم جلو چشمم رژه بره از وقتی که پوشک پاش بود تا وقتی پوشک بچشو عوض می کرد بیست هزارتا رنجش می تونم از توش پیدا کنم 🙂
واقعیت اینکه که توی این قدم به صداقت و پشتکار زیادی با خودم نیاز دارم و نباید فراموش کنم من قدمها رو برای خودم کار می کنم … فقط برای خودم …
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
آرام عزیز
هر چی که جلوتر میریم من بیشتر به تو ایمان میارم
دقیقا میزنی تو دل گیرهای ذهنی من
ترازهای قدم 4 رو که می بینی (من حتی تو سایت های خارجی و الکلی ها و کتاب بزرگ الکلی های گمنام هم دیدم تقریبا همه یه شکل بودن)، انگار میگن خلاصش کن
کشش نده
لیست کن بره
بعد میگه آیا خودخواه ، ناصادق ، ترسو بودم ، یا رنجشی داشتم
یعنی باز یه تیک ازت میخواد
در حالیکه به درستی شما داری میگی جستجوگرانه یعنی تمومش رو بنویسیم
با جزئیات
تا یه الگویی از رفتارهای خودمون در بیاد
واقعا گیج و سر در گم میشم
خیلی ازت منونم که اینهمه وقت میزاری و این گیر و پیچ ها رو باز می کنی
سعید عزیز ممنون از همراهیت … واقعیت اینه که مرز باریکی بین سخت گیری و جدی گرفتن هست … در برنامه سخت نمی گیریم ، فقط جدی میگیریم … ما تا روزی که زنده ایم با این قدمها سر و کار خواهیم داشت و قطعا هر بار کاملتر و بهتر بهشون خواهیم رسید …
همونطور که کتاب گفته ما می تونیم به ترازها اضافه کنیم یا ازشون حذف کنیم و من ترازنامه ی کاملی برای خودم در نظر گرفتم که با شما هم درمیون خواهم گذاشت …
اقا ارام عزبز
به نظر شما یک سوال قدم رو چطوری باید کار کرد برا تازه ورود تقربیا قدم یک و دو
مثلا من قبل کلاس قدم با راهنما از اینترنت و سایت شما و…
یکم تقلب میکنم
بعد یه چیزی مینویسم یعنی اگ سوال رو با اول ببینم خودم درکی ندارم
یک سال پاکی قدم ۲ هستم
ممنونم راهنمایی کنید
امروز یه پست کامل در این مورد می نویسم با آدرس زیر ، مطالعه کنید ….
اینجا بخونید