نشانه ی روز :

سوال 50 قدم 4 / آیا هرگز در باشگاه یا سازمانی عضو بوده ام ؟ در مورد افراد دیگر در آن باشگاه یا سازمان چه احساسی داشتم ؟ آیا با کسی در آنجا دوست شده ام ؟ آیا هرگز با توقعات زیاد درباشگاهی عضو شده ام که بعد هم خیلی زود آنجا را ترک کنم ؟ توقعات من چه بودند و چرا برآورده نشدند ؟ نقش من در آن شرایط چه بوده است ؟

Multi Ethnic People Holding The Word Community

در بعضی کتابها اصطلاح تشکل و انجمن استفاده شده ، فرقی هم نداره … سوال خیلی شبیه سوال قبلیه ! شخصیه و باید نگاهی به گذشته بندازم (و حتی امروز و انجمنی که در اون عضو هستم ) …

یه کلیت از خودمون و بیماریمون میگم ولی قبلش اعلام می کنم به تعداد اعضامون ، انواع بیماری وجود داره و سوالاتی که میگم شخصیه معمولا برای هر کسی یه جور اتفاق م افته … اول نگاهی بندازیم به انگیزه ی عضویت من که قاعدتا بر پایه ی بیماری بود ، گاهی برای ارضای احساساتم ، پز دادن ، قدرت گرفتن ، احساس تفاوت … گاهی برای پر کردن خلأ روحانیم ، گاهی به نوعی اجبار ، گاهی برای طمع و سود شخصی … در هر صورت اول یه تراز بگیریم که چرا در یک تشکل و انجمن عضو میشدم ، بعد نگاهی به توقعاتم بندازم که قاعدتا در گذشته توقعاتم غیر واقع گرایانه بود و من بعنوان یک همه چی دان و خودمحور اصلا انگار جام اونجا نبود ! انتظار داشتم همه در خدمت من باشن ، انتظار داشتم خواسته های من فراتر از نیازهای دیگران باشه ، خودم رو فراتر از هر قانونی میدیدم ، بچه زرنگ بودم … گاهی هم خود کم بین و بی اعتماد به نفس و در نقاب مظلوم ظاهر می شدم که همه خواسته هاشون بر من ارجح بود و قوانین هم گویی بر علیه ما مظلوم (نما) ها نوشته شده بود !و باز انگار جای من نبود !

روابطم در باشگاه هم که شامل دسته گلهای من در سوالات قبل بود ، مگه میشد رابطه ی سالم باشه اونم با بیماری من ، پر از توقعات عجیب و غریب ، نگاههای از بالا به پایین یا از پایین به بالا و …درانجمن ها و باشگاهها انتظار تایید داشتم ، حس تفاوت می کردم و خودم رو برتر و فراتر (یا برعکس پایین تر و فرومایه تر ) از سایر اعضا می دیدم و با توجه به اینکه انجمن ها ، باشگاهها ، تشکل ها و سازمانها قانون و قاعده ی خودشون رو دارن معلومه که پایانش اینطور بود : دیگه اینجا جای من نیست ، اصن اه 🙂

نقش من چه بود ! اگه کلی بخوام بگم بیماری ای که در سرم من رو به انزوا می کشوند ، بیماری ای که باعث شده بود از طریق ابزارهای هر گوشه از وجودم در حال نوعی خسارت خوردن و خسارت زدن باشه … نقش من مثل همیشه نواقص اخلاقی و در پس اون نواقص احساسات نابجایی بود که سر جای واقعی خودشون قرار نداشتن !ارزشهایی که غلط بود ، باورهایی که اشتباه بود …

از گذشته بگذریم ، همین نگاه متوجهمون خواهد کرد که ما اشتباهی بودیم !

امروز وقتی عضوی از یک جامعه میشم ، یک سازمان ، انجمن ، گروه یا هر چیز دیگه ، اول با انگیزه ی درست و نگاه صحیح وارد میشم . یعنی نگاه می کنم ایا جای من اینجا هست ؟ آیا چیزی بر من اضافه می کنه ؟ آیا حضورم اونجا طبق خواست و اراده ی خداوند هست ؟ آیا اعضای اون جامعه ارزش و اعتبار من رو زیر سوال نمی بره ؟ آیا عزت نفسم پیایمال نمیشه …

بعد از ورود هم اولین خط قرمزم قواعد و قوانین اون اجتماعه ، باید به اونها پایبند باشم ! وقتی قبول کردم عضو بشم ، یعنی قوانین رو پذیرفتم ! مثلا در انجمنهای دوازده قدمی عضویت در انجمن یعنی پذیرفتن عمل به سنتها و … از طرفی باید جایگاه خودم رو در اون انجمن پیدا کنم ، باید مشارکت رو یاد بگیرم و در فعالیتها شریک بشم ، باید سلسله مراتب و درست و غلط رو یاد بگیرم و بپذیرم عضوی هستم با اهمیت نسبی ! نه مهمترین ، نه بی اهمیت ترین … راههای رشد در اون اجتماع رو یاد بگیرم ، یاد بگیرم در داد و ستدی معنوی بیشترین دریافتی رو در ازای بیشتری خدمت بتونم بدست بیارم … باید اصول دوازده قدمی و دوازده سنتیم رو بتونم در اون انجمن ، گروه و … تمرین کنم …

دیگه پر حرفی نکنم … در هر شرایطی یادم نره در هر لحظه دستان خدا رو در دستانم بفشارم …

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *