1-3وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا می کنم ؟ آیا در آن حال افکار من طریقه خاصی دنبال می کند ؟ به چه صورت ؟
پس نوشت ! (پی نوشت رو زیاد دیدم ولی فک کنم پس نوشت رو الان خودم خلق کردم )
در کارکرد قدمها و در نوشته ها با توجه به اخلاق قشنگ انجمنهای دوازده قدمی من درکهاو تجربیاتم رو از زبان اول شخص می گم ، توجه داشته باشید که این من گفتن ها در تمامی نوشته های این وبلاگ من نوعی هست به قولی من از خودم می گم ، به خودم می گم …
خوب ، رسیدیم به بحث وسوسه … وسوسه زبان صحبت کردن بیماری با منه ! استراتژی قدرتمند بیماری برای تحت فرمان گرفتن من ! و این زبان و استراتژی آنچنان درون من مخفی و ناشناختست که خیلی وقتها اصلا متوجه نمی شم که چه اتفاقی داره می افته … یادتونه اسم بیماری رو “وسواس خناس” یا وسوسه گر پنهان شونده گذاشتیم .
وسوسه چیه ؟ یک فکر قدرتمند تکرار شونده ی اغوا کننده . وسوسه فرمان بیماریه که من در سرم میشنوم . ولی وقتی وسوسه میشم چه احساسی دارم ؟ اصلا منظورش چه وسوسه ایه ؟
وسوسه می تونه برای هر چیزی باشه ، از یه وسوسه ی کوچک ، بظاهر نوازشگر و شیطنت آمیز برای خوردن یک دونات وقتی که رژیمم و نباید شیرینی بخورم یا وسوسه برای ادامه دادن خواب شیرین وقتی که باید بیدار بشم … بعضی از ما نوعی از وسوسه رو در زندگیمون تجربه کردیم که قدرتی سونامی وار ، وحشی و ویرانگر داشته ، قدرتی که سالها باهاش جنگیدیم و آخر سر به شکست مواجه شد ، بعضی از ما در مقابل بعضی وسوسه ها اونقدر شکست خوردیم و اونقدر باختیم که وقتی می اومد سر تسلیم فرود می آوردیم و به راهی که میگفت می رفتیم … ، گاهی وسوسه مثل طوفان ویرانگره مثل وسوسه ی مواد مخدر ، نیکوتین ، قمار و … برای کسی که به اینها اعتیاد داره …
خوب ، بریم سراغ شناختن این زبان بیماری ، این استراتژی مخفی … وقتی وسوسه دارم چه حسی پیدا می کنم ؟
بیماری از رگباری از احساسات بصورت ابزار استفاده می کنه ، بزرگترینش حس خلأ هست اون خلأ که درتعریف بیماری اعتیاد گفتیم “دنبال چیز متفاوتی گشتن برای پرکردن خلأ درونی ” وموقع وسوسه اون حس خلا به سراغم میاد و میگه این گمشده ی توه که آرومت می کنه … ترس یکی دیگه از ابزارهای بیماریه ، ترس از دست دادن و ترس بدست نیاوردن ، لذت طلبی ، حرص و ولع و یک ردیف از نواقص که به اون وسوسه ی خاص رنگ و لعاب میده … مثلا اگه وسوسه دارم که غیبت کنم ، احساس حسادت ممکنه بیاد ، ممکنه حس خشم بیاد ، ممکنه رنجش بیاد ! اما اگه قراره یه دونات بخورم بیماری با ابزارهایی مثل حس لذت طلبی ، حس افسردگی (از کمبود دوناتها در زندگی ) یا همچین چیزهایی میاد … اما مهمتر از احساسات افکارم هستن که در پی احساس تغییر می کنن و طریقه ی خاصی رو دنبال می کنن …
سرعت بارش افکار زیاد میشه (که مطمئنا منبعش همون وسوسه گر پنهانیه که اون بالا نشسته و می خواد فرمون رو بدست بگیره ) … افکار اغوا گرانه ، افکار توجیه کننده … افکارم حالت تونلی یا لوله تفنگی پیدا می کنه ، یعنی فقط نتیجه ی لذت بخش رو می خواد (و این افکار نتیجه رو صدها برابر لذت بخش تر از واقعیت تزئین می کنه ) و مسیری که ازش عبور می کنه برای رسیدن به لذت رو محو می کنه ، عاقبت اندیشی رو خاموش می کنه یعنی ذهنم عواقب رسیدن به این وسوسه رو نمی بینه ، توجیه گر میشه ، یعنی میشینه و برام توجیه میکنه که مثلا این یه بار اشکال نداره ، اصلا بعدا جبران می کنی ، چیز مهمی نیست ، کسی نمی بینه و و و … (وقتی به حافظه رجوع کنی متوجه میشی که بخوبی این حرفها رو میشناسی و می تونی این پاراگراف رو خودت کامل کنی که دیگه چی ها میگه … )
طریقه ی خاص من (گاهی هر کدوم از ما یه طریقه ی خاص شخصی هم داره ) ، منزوی میشم ، تمایلم رو به حرف زدن با هر کسی که در مسیر آرامشمه از دست می دم ، ساکت میشم و به انزوا میرم ، قلبم تندتر میزنه و اخمام تو هم میره
اما همه ی اینها رو گفتیم تا به راه حل برسیم .
شاید مهم ترین جمله ای که جونم ، زندگیم ، راهم و همه چیزم رو بهش مدیونم این جمله از راهنمام بود (در مورد راهنما بعدها در وبلاگ خواهیم خوند )
مادامیکه به وسوسه هایمان بها ندهیم تبدیل به اجبار نمی شوند.
بله ، فراموش نکنیم وسوسه فقط در سر منه و اگه من دستامو نزنم زمین برای بلند شدن و رفتن به سمت عمل بهش ، وقتی من دهنمو برای عمل بهش باز نکنم و وقتی من بهش بها ندم هنوز حق انتخاب دارم … در مورد انتخاب و اجبار سوالای بعدی صحبت خواهیم کرد …
راهکار رهایی از وسوسه ها چیه ؟ بر خلاف خیلی چیزها که دیدم و شنیدم که برو دوش بگیر ، سرت رو گرم کن ، برو جای شلوغ ، آواز بخون ! موزیک گوش کن و … اینها هیچکدام راه به جایی نمی بره وقتی در رقابت با چیزی هستی به واقع قدرتمند بنام بیماری ، این وسوسه گر پنهان در درونت قایم شده و از تو زرنگ تره … با دوشت دوش می گیره ، با آهنگت می رقصه ، با آوازت برات دست میزنه اما بعد میگه “خوب ، کجا بودیم ؟!”
راهکار رهایی از وسوسه رسوا کردنش از طریق گفتگو با فردیه که در مسیر آرامشه ، فردی که آگاهه ، قضاوتت نمی کنه ، رازهات رو بازگو نمی کنه و می تونی بهش اعتماد کنی (که خوشبختانه در انجمن ها این افراد بسیارن و برای شما که خارج از این انجمنها هستید هم داشتن چنین دوستانی رو آرزو می کنم )
یکی دیگه از راهکار وسوسه برای انجمنی ها مشارکت کردن (یعنی گفتن احساس و شرح ماجرا ) در جلساته …
و در آخر و بعد از انجام این کارها خواستن قدرت از خداونده برای رهایی از این وسوسه …
فراموش نکنید همه ی این راهکارها وقتی جواب میده که به وسوسه بها ندادی و قبل از هر عملی به راهکار پناه بردی ، وگرنه با انجام اولین عمل از روی وسوسه خودت رو به سونامی سپردی و فقط خدا می تونه از این لحظه نجاتت بده ( و معتقدم خداوند از شدت خوبیش هرگز کاری خلاف تمایلم و مسیری که پا درش گذاشتم و تمایل انجامش رو دارم برام انجام نمی ده و با اولین قدم به سمت شیطان درونم انگار دستان خدا رو رها کرده باشم)
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن
عالی بود سپاس فراوان
خوشحالم بابت فرصت خدمت به شما دوست خوبم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوست گرامی
من تازه وارد هستم و از شما بی نهایت سپاسگزارم استاد عزیزم
خوش آمدی دوست عزیزم
باسلام و درود…
واقعا عالیه آرام جان من با اینکه دور سوم قدمها هستم اما وقتی میخوام از اینترنت هم کمک بگیرم یک سر ب مطالب شما میزنم و پیام خداوند رو دریافت میکنم.میخواستم بدونم غیر از این درگاه کانال یا گروه چیزی نیست ک من از تجربیات شما بیشتر استفاده کنم در ضمن کانال تلگرام شما رو دنبال میکنم اما دیر ب دیر چیزی میذارین؟
خوشحال میشم بتونم از تجربیات شما در این مسیر نورانی و معنوی استفاده کنم
باسپاس فراوان
ممنونم از حضورتون محمد عزیز، در یک مقطعی از بهبودی، برای جبران خسارت از زمانهای تلف شده، مجبوری زمان بیشتری رو به اموری بگذرونی که فرصتت رو کم می کنه … حتما در خدمتتون خواهم بود.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوست گرامی بی نهایت سپاسگزارم
ممنون از حضورتون
خیلی استفاده کردم خیلی کوتاه و مختصر و مفید بود
سپاس از حضورتون
سلام
خیلی عالی وشفاف موضوع سوال رو شکافتی
ممنونم
سپاس از حضورتون