پیشا نوشت ! (اینم کشف جدید ) خوب ، بعد از سه روز اومدم … گفته بودم ، بیماری اعتیاد بیماری افراط و تفریطه ! و منم مستثنی نیستم . سایت خودم رو اونقدر امن کردم که دیگه خودمم راه نمی داد و هر چی قسمش دادم که منم ، آرامِ تو ! باور نمی کرد ، می گفت تو می خوای منو هک کنی … اصن رفته بود یه گوشه ، نور میدید جیغ میزد از دست من 🙂 مجبور شدم طی این روزها سایت خودمو هک کنم تا بتونم برگردم بهش بگم هیچی نیست و ترس های افراطی که گذاشته بودم رو بردارم …
آیا نیاز دیگران رو در نظر می گیرم ؟ من بیماری ای دارم که بدنه ای ضخیم از خودمحوری شاخ و برگ نواقصش رو نگه داشته . در گذشته اصلا مگه دیگرانی وجود داشتن ؟ من مهم ترین جزء کائنات بودم … اصلا کائنات یه من بودم ، یه خورده خرت و پرت اطرافم گذاشته بودن … پس نیاز دیگران چه معنایی داشت تا وقتی خواسته های من بود … چند حالت بیشتر نداشت … دیگران رو نمی دیدم … دیگران رو می دیدم نیازهاشون رو نمی دیدم … دیگران و نیازهاشون رو می دیدم ولی خواسته های خودم مهم تر بود … خواسته های من چی بود ؟ فرمانهایی که بیماری میداد …
چقدر درد آور میشه کسی که در حال انجام فرمانهای بیماریشه (که تک تک اونها شامل خسارت زدن به خودش و دیگرانه ) و این درد چند برابر میشه وقتی میبینی که بخاطر انجام این فرمانها پاش رو میذاره روی نیازهای اطرافیانش …
خوب این سناریو که گفتم خیلی دور از ذهنه که چنین هیولایی عجب موجود وحشتناکیه !(یاد صحنه های فیلم گودزیلا می افتم وقتی پامیذاشت روی آدما و ماشینای شهر و می رفت ! ) و گاهی با خودم میگم من که همچین آدمی نبودم … نبودم ؟ بیشتر فکر کنیم … نبودیم ؟ نیازهای دیگران چی بود ؟ دیده شدن ، آرامش داشتن در کنار ما ، حفظ آبروشون ، حفظ اعتبارشون ، امنیت مالیشون ، امنیت جانیشون هر کدوم از اینها داستانی رو یادت نمیاره ؟
بله . بیماری فعال از من موجودی با افکار تونلی و خودمحورانه میسازه که به نیازهای هیچکس و هیچ چیز توجهی ندارم و نیازهای من ارجح بر هر خواسته و شرایط دیگه ای میشه …در این شرایط (که افسار این شیطان درون بر گردنمه ) نیاز به عمل به وسوسه هام از هر چیز دیگه ای توی دنیا مهم تر میشه و هر کس و هر چیز که کنار من باشه خسارت می خوره … و حالا این داستان چه تاثیری در روابطم داره ؟ اطرافیان من رو تبدیل کرده به انسانهایی ترسیده یا وحشت زده ، رنجیده خاطر و کسانی که دیگه اعتمادی به امنیت در کنار من ندارن ، هر کس تونست کلاهش رو سفت گرفت و فرار کرد و هر کس که موند دردکشید و طاقت آورد .
امروز چطور ؟ بذارید امیدوارتون کنم … امروز من یاد میگیرم که نیازهای دیگران رو در کنار نیازهای خودم ببینم ، آنالیز کنم ، در ترازوی روحانی ام قرار بدم (در قدمهای بعد متوجه میشید در باره چه ترازویی صحبت می کنیم … ترازویی که هر چیز رو با خواست خداوند می سنجیم ) و بهشون احترام بذارم . مهم تر از اون اینه که امروز عشق وارد زندگیم شده و با عینک عشق مفهومی زیبا به نام فداکاری در زندگیم جا پیدا کرده … یعنی گذشتن ازبعضی نیازهام در راه خواست خداوند …
فراموش نکنیم از اونور بوم نیافتیم و نیازها یا خواسته های دیگران رو بی جهت یا برای اهداف بیماری مثل تایید طلبی و … بر نیازهای خودم ترجیح ندم که اینم خودش کار بیماریه !
و اینکه کتاب یه آگاهی جدید بهم داد … آرام … هر وقت که دیدی داری پا میذاری روی نیازهای دیگران تا به خواسته هات برسی ، هر وقت که دیگران بخاطر همچین مسائلی ازت دلگیر شدن … حواست رو جمع کن که غیر قابل اداره شدی … یعنی بیماریت فعاله …
تمام نوشت : خبری از نظرات نیست
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
واقعا با اون مهدی که بیماری از من ساخته بود اونی که میتونست از کنارم در رفت و جونشو نجات داد ولی بیچاره زن بچه پدر مادر خواهر در کل اونایی که نتونستن برن موندن درد کشیدن تحمل کردن 🙁
خدارو شکر که هرچی اطلاعاتم از این بیماری بیشتر میشه زندگی میکنم اجازه میدم دیگران هم زندگی کنن نشم مثل اون کسی که توی قایق نشسته و زیر پای خودشو سوراخ میکنه و بعدشم بگم به کسی ربطی نداره زیر پای خودمه
ممنونم آرام جان
شکر
آرام جان قسمت دوم متن انگلیسی رو لحاظ نکردی. بی ملاحظه گی ! در نظر نگرفتن نیاز دیگران یعنی اند بی ملاحظه گی.
Live and let live. زندگی کن و بگذار زندگی کنند سر نکش تو زندگی دیگران و نذر کسی سر بکش تو زندگیت
سپاس از حضور و نظرتون.