نشانه ی روز :

نکته در مورد لیست رنجش

امروز انرژیم برای نوشتن بالا نبود ، شروع کردم به گوش دادن مشارکت دوستان و یکهو جرقه ای خوردم که ختم شد به این مطلب . 

دوستان خوبم نوشتن لیست رنجش به تنهایی ، بدون اینکه من دیدگاهم رو نسبت به کل قضیه عوض کنم و با نگاه بهبودی به لیستم نگاه کنم  فقط تلاشی درآور میشه برای زنده کردن رنجش هام و ابزاری میشه در دست بیماری ! مهم ترین قسمت نوشتن لیست رنجش نگاه کردن از اون زاویه ی بهتریه که بهبودی می گه … حالا زاویه بهتر در مورد لیست رنجش چیه ؟

بزرگترین چیزی که باعث شده این رنجشها در من بوجود بیاد و بمونه و روحم رو کثیف کنه «قضاوت» هست … و اینجا باید یه نگاه تازه از بحث قضاوت رو وارد زندگیم کنم … نقص قضاوت یکی از نواقع اخلاقیه و متاسفانه در تربیت ما زیاد بهش توجه نشده که هیچ ، برای ما قضاوت کردن دیگران گویی بخشی از فرهنگمون شده ، درباره ی همه کس و همه چیز به راحتی نظر می دیم و حس صاحب نظر بودن یکی از احساسات طبیعی در بین ماهاست … خیلی در مورد رفتار دیگران ، حتی ظاهرشون قضاوت می کنیم ، نگاه عاقل اندر سفیه یکی از نگاه های طبیعی ماست … عادت داریم از زاویه ی بالا به دیگران نگاه کنیم ، نصیحت و ارشاد کردن دیگران هم که یکی زا تفریحاتمونه … اما بسه ! بسه ! بس ! (راست بگو اهنگ بسه بسه بس اومد تو ذهنت 🙂 ) 

عزیزای دلم بیاید خودمون رو همینجا اصلاح کنیم … 

آیا من که دارم اون قاتلی که زده همسرش رو کشته قضاوت می کنم ، اخ و پیف می کنم که چه آدمهایی تو روزگارمون هستن ! و دارم از مزایای سعه ی صدر و صبر در مشکلات و … سخنرانی می کنم ! از زندگی اون دو نفر خبر دارم … از شرایطشون ؟ از تربیتی که اون دو نفر توش بزرگ شدن ؟ از خانواده ای که داشتن ؟ بالا پایینهای زندگیشون ؟ سختی های کودکی و جوانی شون ، بیماری های روحی و روانشون ؟ اصلا من چی می دونم ؟! چه حقی دارم که بشینم در مسند قضاوت ؟! 

حالا یه نگاه دیگه هم لازم دارم برای رسوندن این بحث به رنجش :

در مورد مثالی که زدم ، می دونی چقدر گناه داره اون کسی که با هزار امید ازدواج کرده و زندگی تشکیل داده ، کارش به لحظه ای رسیده که کسی که زمانی احتمالا عشق زندگیش بوده رو کشته ! می دونی چقدر باید آسیب دیده و درد کشیده باشی که به چنین جایی برسی ؟ می دونی چقدر باید ذهنت بیمار باشه که چنین تصمیمی بگیری و زندگی با چنین ذهن بیماری چقدر دردناکه ؟ چقدر این آدم در زندگیش کم محبت دیده …  

بذا یه چیز دیگه رو هم یاداوری کنم … 

خوب حالا بعد اینهمه چیزی که گفتم من اصلا حق قضاوت دارم ؟ جز خدایی که اون بنده ی خدا رو آفریده و از تمام شرایطش خبر داره اصلا کی حق قضاوت داره ؟ من جز با عشق و دلسوزی چه نگاهی به این آدم پر از مشکل و درد می تونم داشته باشم ؟ اونم یکی از بچه های خداست توی زمین که کارش به اینجا رسیده … 

چیزهایی که گفتم هیچکدوم برای تبرئه یا تایید اون بنده خدا نیست … فقط دارم روی نگاه خودمون کار می کنم ..

یه دیالوگ زیبا امروز حرف آخر رو زد … آدم بد نداریم ! فقط آدمهایی آشفته با انتخاب های بد داریم …

حالا برسیم به اون کسایی که به ما آزار رسوندن و رنجشهای خودمون … کسی که من دارم به چشم آدم بد و ظالم نگاه می کنم ، در حقیقت یه آدمه مثل من با انتخابای اشتباه … با شرایط متفاوت … با بیماری خودش و فرصتی مثل امروز من برای رشد و درک انتخاب و حق انتخاب نداشته … 

نور عشق رو به دلمون راه بدیم … همه چیز قشنگ تر می شه

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

6 comments

  1. اقا ارام جان
    میگم میشه یه زمان وقت کردی یه متنی هم در مورد رابطه رهجو و راهنما باید چطور باشد؟ هم بنویس
    بهترینها واست ارزو دارم

  2. سلام آرام عزیز
    شیر مادر و نون پدر باید حلال تون باشه
    تو حسن یزدانی ما معتادان گمنام هستی
    وای وای وای ( اینم آهنگ نیست)
    سر قضیه اون بنده خدا که فرزندشو کشت….
    من چقدر قضاوت کردم
    همه ول کردن، من ول نمی کردم
    الان که اینطوری گفتی به حال اون پدر مادره گریه ام گرفت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *