نشانه ی روز :

سوال 18 قدم چهار / آیا از نگاه به نقش خود در شرایطی که باعث بوجود آمدن رنجش شده می ترسم ؟ چرا ؟

خوب سوال چند تا نکته ی ریز رو برامون روشن میکنه … ما فقط به نقش خودمون در حفظ رنجش نگاه نمی کنیم ، بلکه به نقشمون در به وجود آمدن رنجش هم دقت می کنیم … دوم اینکه مواردی ممکنه وجود داشته باشن که من تقصیری در بوجود آمد احساس رنجش نداشتم ! بعضی از دوستانمون اصرار دارن که بالاخره یه نقشی از دل ماجرا بیرون بکشن و یه جوری خودشون رو مقصر کنن ، واقعا اینطور نیست ! گاهی ما واقعا در بوجود آمدن ماجرا اصلا نقشی نداشتیم ! فقط نقشمون در حفظ اون رنجشه که باقی می مونه … من تو پیاده رو دارم راه میرم و یه موتوری میزنه داخل پیاده رو از روی پای من رد میشه (محض غلیظ شدن رنجش خیالی) یه فحشم میده و گازشو میگیره میره ! خوب نقش من چی بوده این وسط ؟! رنجیده خاطر نمی شدم ؟! مگه من سنگم که در چنین شرایطی نرنجم ؟! بله دوست من در موارد اندکی ما اصلا نقشی نداشتیم … 

حالا میرسیم به اونجا که می خوام نقش خودم رو در بیارم … بله میترسم برم سراغ نقش خودم ، چون یه عمر عادت کردم دیگران رو مقصر جلوه بدم ، عادت کردم مسئولیت همه چیز رو به عهده ی هر کسی بندازم الا خودم … وقتی دیر رسیدم سر کار تقصیر آب و هوا ، ترافیک ، تاکسی ها ، راننده ، مسیر ، شهرداری ، اداره آب و فاضلاب و هزارتا شخص و سازمان و وسیله بود ، ولی تقصیر من نبود که نیم ساعت زودتر حرکت نکردم ، تقصیر من نبود که خسیسی کردم و تاکسی دربست نگرفتم ، تقصیر من نبود که ساعتم رو که زنگ زد خاموش کردم … 

خوب معلومه که شروع کنم به پذیرفتن اینکه در اتفاقات زندگیم من هم نقش دارم … بله ، همیجاست که قدم چهارم بچه ها رو به آدمهای بزرگسال تبدیل می کنه … مسئولیت پذیری ! 

از طرفی می ترسم که فهمیدن نقشم مسئولیت جدیدی هم به عهدم بذاره ، مثل عذرخواهی یا جبران خسارت …

و از طرف دیگه بیماری فریاد میزنه که اگه نقش خودت رو ببینی انگار که نقش اون رو کمرنگ کردی (و به بیماریت بگو به تو چه ربطی داره ! اصلا به من چه ربطی داره که نقش طرف کمرنگ و پر رنگ بشه ، من دارم خودم رو می کاوم و نجات میدم ، من که ناجی مردم یا مسئول تنبیه دیگران نیستم ! ) 

خوب طبیعیه که بیماری عاشق اون مظلوم نمایی و احساس مورد ظلم واقع شدن و ننه من غریبم و اون نقش قربانیه که در طول سالها به ما القا کرده !!! اگه بخوام از همه ی اینها رها بشم و بیماری و خلغ سلاح کنم ، طبیعیه که ابزارش که ترس باشه رو به کار بگیره و هزار تا «نکنه …» بیاره جلوی راهم …

امروز از دیدن نقشم نمی ترسم ، امروز با خود واقعیم آشنا میشم ، حتی با همه ی کسری و کاستی هاش عاشقش می شم ، با خود گذشتم مثل خود امروزم خوشرفتاری می کنم و درکش می کنم که اسیر یک بیماری بوده و امروز قراره من خودم رو آزاد کنم … 

کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps

8 comments

  1. همیجاست که قدم چهارم بچه ها رو به آدمهای بزرگسال تبدیل می کنه … مسئولیت پذیری !
    آخ آخ گل گفتی آرام

    • دیروز جمله ی قشنگی شنیدم ، قدم چهار جشن فارق التحصیلی از کودکی به بزرگسالی …

      • دعا کن آرام عزیز
        من گاهی گریه ام می گیره از دست کارهای خودم
        به خودم می گم آخه یه بچه هم همچه کاری نمی کرد یه همچه حرفی نمی زد که تو زدی
        ممنون

        • یه سوال داریم که طریقه ی خاص بیماری من چیه ؟ این بیماری قبل از عمل میگه انجام بده ، انجام بده … بعد از انجام دادن هم خودش میاد میگه واااای این چه کاری بوده که کردی ، وااااای چه کار بدی کردی … وقتی بدونم هر دو بیماریه راحت تر آزاد میشم … رفتن به گذشته ، حسرت خوردن ، ناراحتی هیچکدوم ابزارهای بهبودی نیستن ، پس خودت بدون ابزارهای کی هستن !
          قراره خودمون رو ببخشیم ، با خودمون آشتی کنیم ، عاشقانه خودمون رو دوست بداریم و فقط برای امروز بهترین نسخه از «من الهی» خودمون باشیم .

  2. پسر تو بی نظیری
    جوابای من تو آستینته
    دمت گرم و سرت خوش باد
    خدا قوت و شاد و پر روزی باشی عزیز

  3. آرام = عشق ، یه دوست خوب ، یه راهنمای مجازی عاااااالی
    از خدا میخوام برسی به هرچی که میخوایی و به صلاحته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *