این از اون سؤالهاییه که اگر بخوبی در موردش فکر کنیم شگفت زده از این صفحه بیرون خواهیم رفت …
یادتونه در تعریف بیماری اعتیاد یک سوال کردم ، اینکه اگر اونی که توی سرمون حرف میزنه ماییم ، پس اونی که میشنوه کیه ؟! و تفکر به این سوال باعث شد بفهمیم انگار چیزی غیر از من در من حضور داره ! حالا وقت اونه که بعد از افکار بریم سراغ اعمال !!!
برای پاسخ دادن به این سوال اول باید صادقانه با خودم یه آنالیز از زندگیم بکنم ، بگردم دنبال رفتاری که وقتی در حالت بیماری فعال بودم غیر ممکن بوده از من سر بزنه ، یا نمی خواستم از من سر بزنه اما زده ! رفتارهایی خلاف ارزشهام ، خلاف اعتقاداتم ، خلاف شأن خودم ، خلاف شأن خانوادم ، حرکاتی گاهی اونقدر خطرناک که جونم رو به خطر انداخته ، یا اونقدر خطرناک که آبروم یا امنیتم رو به خطر انداخته یا ممکن بوده به خاطرش زندان برم یا کسی آسیب ببینه …
و امروز وقتی به زندگی خودم نگاه می کنم باورم نمیشه خودم رو در چه صحنه هایی و چه شرایطی می بینم ، انگار که دارم یه فیلم سینمایی می بینم و باورم نمیشه که نقش اولش منم که این کارها رو کرده !!!
در نگاه اول اگر همین الان هم یه خورده از بیماریم فعال باشه جواب سوالای بالا رو با نیشخند میدم و می گم نداشتم از این موارد ! پس اگر فکر می کنی هیچکدوم از شرایط بالا در زندگیت نبوده خودافز (خداحافظم نه ! خودافز ) همین الان صفحه رو ببند ، و بعد از خاموش بودن بیماری و با صداقت برگرد … چون اینطور شرایطی همیشه در زندگی من بعنوان بیمار فراوانه و چیزی که باعث میشه ذهنم بگه من شامل این شرایط نمیشم بهش میگیم انکار …
خوب حالا که عزیزان صادق باقی موندن به مهم ترین نکته میرسیم ! اگه من نمی خواستم این کارها رو انجام بدم پس چرا انجام دادم ؟! مگه میشه من هم نخوام ، هم انجام بدم ؟؟؟! جدی یک لحظه بهش فکر کن ! کاری خلاف ارزشها و اعتقاداتمه … حتی اگر کسی در شرایط عادی انجامش بده من کلی ناراحت میشم و قضاوتش می کنم ! اما یهو نگاه می کنم می بینم خودم وسط اون کارم . این یعنی چی ؟!؟! یا به خودم میام میبینم دارم کاری رو انجام میدم که جونم یا آبروم در خطره و دارم ادامه می دم ! حتی بدتر … روزگاری رو یادمه که کاری رو که ازش متنفر بودم در حالی که اشک می ریختم و به خودم بد و بیراه می گفتم انجام میدادم !!!! این یعنی چییییییی ؟؟؟
این یعنی انگار مجبور بودم … و اگه مجبور بودم کی من رو مجبور کرده بود ؟ نیرویی قوی تر از من … و اگه نیرویی قوی تر از من تونسته بود کاری بکنه که من خلاف میلم انجام بدم نتیجه این میشه که من در مقابلش ناتوانم … عاجزم … بله من در مقابل بیماری و شیطان درونم عاجز و ناتوانم …
دیدید سوال چقدر ظریف من رو به عجزم در مقابل بیماریم رسوند . سوال میخواد بگه آرام جان ، شما در مقابل بیماریت عاجزی ، پس اگه بهش قدرت بدی ، اگه فرمان زندگیت رو بدستش بسپاری ، اگه توهم قدرت بهت دست بده و بیماری رو ضعیف بشماری ، میتونه کاری کنه که عین موم توی دستانش باشی و تو رو مشغول کارهایی بکنه که باورت نمیشه …
فراموش نکنیم که این اقرار به این معنی نیست که من مجوز انجام هر عملی رو داشته باشم و بگم خوب من نبودم دستم بود … من عاجزم پس هر کاری می تونم بکنم … نه ! وقتی می فهمم آتیش قدرت سوزاننده داره و من در مقابل سوختن ناتوانم ازش دوری می کنم … وقتی می بینم وقتی گیر قلدر محله می افتم له و لوردم می کنه ، روزی یه بار نمی رم جلوش رژه برم و عرض اندام کنم ! من عاجز عمل می کنم … این جمله رو بارها تکرار می کنم تا شاید به فکر فرو بریم …
وقتی در مقابل بیماری عاجزم ، پس عاجز عمل می کنم …
وقتی در مقابل بیماری عاجزم ، پس عاجز عمل می کنم …
وقتی در مقابل بیماری عاجزم ، پس عاجز عمل می کنم …
وقتی در مقابل بیماری عاجزم ، پس عاجز عمل می کنم …
وقتی در مقابل بیماری عاجزم ، پس عاجز عمل می کنم …
عاجزانه عمل کردن یعنی پناه بردن به نیرویی قوی تر از بیماری … یعنی بهبودی … یعنی مسیر آرامش …
کانال تلگرام مسیر آرامش، دوازده قدم آرام: این روبرو کلیک کنید شاید باز شه! ورود به تلگرام با یاروشکن 😂 می تونید در تلگرام این رو سرچ کنید : aram12steps
پسر دمت گرم مهم ترین خدمتی که کردی این بوده که وقت گذاشتی و سوال کامل و عامیانه توضیح دادی عشقی پسر از خدا هرچی میخوایی بهت بده پاکی بی تاریخ ایشالله
سپاس فراوان
داقعا دمت گرم ،خسته نباشی،خیلی ساده و روان سوال رو شکافتی و تجربه دادی ،،حق نگهدارت عزیز
سپاس از نگاه و حضورت .
درود خداوند برتوباد بسیار عالی
درود خدا بر خودت صادق عزیز 🌷
عالی خیلی قشنگ بود
سپاس از حضورتون