کنترل ؟ من ؟ مگه نگفتیم بیماری اعتیاد ، بیماری عدم تعادل و کنترله … مگه حس داشتن کنترل ، همون احساس توانایی نیست ! اونم کنترل چیزی خارج از قدرت من … یعنی کنترل مصرف … مصرف چی ؟ مصرف عادتم ، مصرف نواقصم … و سن پاکی یا شرایط چطور ممکنه این بدیهیات رو عوض کنه !؟ بله دوستان ، امروز با تجربه ی سالها اینطور با حیرت می نویسم و اسم این آگاهی رو میذارم بدیهیات و با نگاهی حاصل از هزاران تجربه در سالهای متمادی الان متعجبم که مگه ممکنه کسی فک کنه میتونه این بیماری یا مصرفش یا نواقصش رو کنترل کنه ! ولی این نگاه حاصل صدها تلاش دردناکیه که خودم کردم و این توهم کنترل که بارها داشتم و ازش شکست خوردم و امروز در کمال فروتنی می گم ما توان مصرف کنترلی بیماریمون رو نداریم ! ما باید در هر شرایطی در پرهیز کامل بمونیم و تنها با کمک خداوند یک روز یک روز پاک زندگی کنیم ، پاک از عادتمون و پاک از نواقص اخلاقی …
خوب میدونم مدت زمان طولانی پاکی ، تنها آگاهی بیشتری نسبت به بیماری به من میده و مزیت دیگه ای نداره ! و حتی بیماری رو مکارتر ، مسئولیت من رو سنگین تر و در کل فقط تجربه ی من رو بیشتر می کنه به عبارتی دوستانی که سالهاست پاک هستن قدرت جادویی ای ندارن که بتونن با شیطان درون معامله کنن و توان کنترل بدست آورده باشن ، بلکه این مدت پاکی بهشون یاد داده کنترلی وجود نداره و پرهیز قوی تری رو پیشه می کنن ، همین !
همینطور شرایط خاصی وجود نداره که من از بیماری مرخصی بگیرم ، به شیطان درونم بگم شما یه کنار وایسا فعلا تا من برم کمی نقص مصرف کنم ، یا حتی مواد ، سیگار ، الکل ، قمار ، سک .س … بیماری من کمی نمیشناسه ! کنترل نمی شناسه و شعار یک بار زیاد و هزار بار کافی نیست همیشه برای من صدق می کنه …
عزیزان من از امروز ، تا روزی که زنده هستم ، مصرف کنترلی توهمی بیش نیست (و این امر کاملا برای نواقص اخلاقی هم صدق می کنه ! ) ، … همونطور که گفتیم من تنها تا زمانی کنترل و اداره ی زندگیم در دستان خودمه که به بیماری بها نداده باشم و دستم در دست خداوند باشه (در قدم سه خواهیم دانست که تازه اون موقع هم کنترل دست من نیست ، بلکه خداونده که داره زندگی من رو مراقبت می کنه ). به محض رها کردن دستان خداوند و بها دادن به بیماری ، کنترل تبدیل به افسانه میشه … در حقیقت همون کمی مصرف بعلاوه ی توهم کنترل میشه سوخت بیماری که ناگهان شعله بکشه و بگه حالا بیا کنترل کن … و به راحتی میتونه زندگی من رو به آتیشی بکشونه که دیگه کنترلی درش ندارم .
و چون در بحث رزرواسیون یا بهانه دستاویز هستیم ، بهتره خوب کنکاش کنیم و ببینیم شرایط خاص یا سن پاکی خاصی هست که من فک کنم دیگه اون موقع می تونم کنترلی مصرف کنم ؟ اون فکر و شرایط رو روی کاغذ بیارید و برای راهنماتون اقرار کنید …
و فراموش نکنید :
ضرب المثلی قدیمی هست که میگه : یه دود یه دود ، دودوری دودود (این سم چی بود آخر متنم گذاشتم !!! یه لبخند طلبتون … )